خاطره - صفحه 13

آخرین اخبار:
خاطره

خضوع و خشوع در عبادات

از خصوصیات بارز اخلاق شهید «خلیل بیاتی» می‌توان اشاره کرد که وی در انجام عبادات و فرائض دینی نسبت به خداوند تبارک و تعالی خاضع و خاشع بود.

دفاع از مملکت را از وظایف شخصی می‌دانست

همرزم «شهید قاسم دل خوش بادله» می‌گوید: دفاع از مملکت و نوامیس را از وظایف شخصی و دینی می‌دانست و همه‌ی دوستان را در این زمینه تشویق و سفارش می‌کرد.

تولد امام زمان، دخترمان به دنیا آمد

همسر «شهید حسین قمی تبار چلندری» می‌گوید: تولد طیبه (فرزند شهید) با تولد امام زمان یکی بود و شب ۱۴ ماه شعبان به دنیا آمد.

خبر شهادتش را از رادیو شنیدیم

خواهر «شهید ابراهیم برزگر» می‌گوید: من و پدرم نشسته بودیم داشتیم رادیو گوش می‌دادیم که اول در مورد شهدا صحبت کرد و بعد اسامی شهدا را نام می‌برد که در این بین اسم ابراهیم را هم خواند.
در روایت از شهید مرندی آمده است:

پدری که قول عیددیدنی داده بود

«شهید رضا مرندی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت از او آمده است وی درحالیکه به فرزندانش در عید نوروز قول داده بود کنار هم باشند و عیددیدنی بروند، با اعلام نیاز در مسجد به رزمنده در جبهه لباس رزم پوشیده و به جبهه می‌رود.

مقید به انجام واجبات بود

خواهر «شهید عباس امانی» می‌گوید: ایشان فردی مهربان، خوش اخلاق، خوش برخورد، اهل کمک در کار کشاورزی به پدر و شرکت در نماز جماعت و مقید به انجام واجبات بود.

شهدا حجاب را رنگین‌تر از خون خود می‌دانستند

مادر «شهید محمدکاظم اعزی پاشاکلائی» می‌گوید: در اهمیت و توجه به مسئله پوشش و حجاب اسلامی، هم خود عامل به این امر بود و هم دیگران را تشویق می‌کرد. او چون دیگر شهیدان حجاب را رنگین‌تر از خون خود می‌دانست.

تشنه خدمت به رزمندگان بود

باجناق شهید می‌گوید: توکل خیلی زحمت کش بود و کار‌های خدماتی جبهه‌ها را انجام می‌داد حتی در گرمای طاقت فرسای جنوب هم، تشنه خدمت به رزمندگان بود.

هر چه زندگی ساده‌تر باشد، روح انسان بیشتر در آرامش است

همسر شهید «سیفور شعبانی وناشی» می‌گوید: به اتفاق برادر شوهرم به بازار رفتیم من یک دست تنگ و لیوان خریدم سیفور بسیار ناراحت شد. گفت: خانم من ناراحت می‌شوم شما دنبال تجملات هستید انسان باید یک زندگی بسیار ساده داشته باشد هر چه زندگی ساده‌تر باشد، روح انسان بیشتر در آرامش است.

مرگ در راه خدا یعنی شهادت

برادر شهید «عبدالعلی حیدری» می‌گوید: شهید می‌گفت؛ کسی که کار را برای رضای خدا انجام دهد و بداند اجرش را خدا می‌دهد. نباید ترسی از مرگ داشته باشد. چون مرگ در راه خدا یعنی شهادت که آرزوی هر انسان خداجوی و عاقل هست.

اعزام به جبهه به بهانه کاشی‌کاری

خواهر شهید «سیدقاسم حسینی بائی» می‌گوید: شهید یک روز به مادر گفت؛ می‌خواهم همراه پدر به کاشی کاری بروم شما بیا آن جا به آخوند محل امضا بده و مادر همراهش رفت و او زودتر رفت و آن جا سفارش کرد.

روحیه شهادت طلبی

دوست و همرزم شهید «سیدعیسی اطهری بالادزائی» می‌گوید: وی روحیه عالی و شهادت طلبانه‌ای داشت و در مداوای رزمندگان و مجروحین از هیچ تیر و بمبارانی هراسی نداشت نهایتاً بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی در حال کمک رسانی به مجروحین به درجه شهادت نائل آمد.

خودمان را با خاک استتار کردیم

برادر شهید به نقل از یکی از همرزمان شهید می‌گوید: ما در حال حرکت بودیم که ناگهان متوجه شدیم تعدادی عراقی به سمت ما می‌آیند وقتی دیدیم که به سمت ما می‌آیند، خوابیدیم و بر سر و صورت و شکم‌ و پا‌های مان خاک پاشیدیم تا دیده نشویم.

پیشروی نیرو‌های خودی

همرزم شهید «فرض علی اصغری گرجی» می‌گوید: شهید اصغری به تنهایی به دل دشمن زد و جلو رفت و با گمراه کردن آنها به سمت خود، اسباب پیشروی را در آن موقعیت حساس آماده کرد. او با حمله خود به سمت دشمن موجب پیشروی نیرو‌های خودی از طرف دیگر شد.

خواندن انشاء نانوشته

پدر شهید «رضا احمدی» می‌گوید: در حالی که در دفترش چیزی ننوشته بود. شروع به خواندن انشای زیبایی کرده بود بعد از تمام شدن انشاء معلم گفت دفترت را بیاور نمره بدهم. معلم دید در دفتر شهید چیزی نوشته نشده معلم تعجب کرد و گفت: تو که انشاء ننوشتی پس چطور آن را خواندی به این زیبایی. اگر می‌نوشتی چه می‌شد؟

در آب صلوات فرستادم و به خوردش دادم

مادر شهید «نصرت اله اکبری» می‌گوید: در حدود ۲۰ روز بود که شیر نمی‌خورد در آب صلوات فرستادم و آب را به خوردش دادم، بعد از ۲۰ روز کم کم تازه شروع به خوردن شیر کرد.

با نور شمع نماز شب می‌خواند

مادر شهید «اکبر اردشیر» می‌گوید: صبح که می‌رفتم اتاق شان را تمیز کنم می‌دیدم در یک ظرفی ته مانده شمع است. بعد‌ها متوجه شدم او برای این که برق را روشن نکند و یا برادرانش خواب هستند اذیت نشوند شمع را روشن می‌کرد و نماز می‌خواند.

باید این گونه به رحمت خدا رفت

برادر شهید «محمدتقی امیری» می‌گوید: علاقه زیادی به شهادت داشت موقعی که به تشییع جنازه پیکر شهدای روستا‌های اطراف می‌رفت و برمی‌گشت، می‌گفت: آدم باید این گونه به رحمت خدا برود، چون شهید ارزش بالایی دارد.

شهید نجیب و سر به زیر

مادر شهید «مرتضی توکلی رینه» می‌گوید: مرتضی خیلی نجیب و سر به زیر بود و پایبند به مسائل دینی و به مساله محرم و نامحرم بسیار اهمیت می‌داد به طوری که در خانواده معروف شده بود که مرتضی به هیچ احد الناسی نگاه نمی‌کند.

اسلحه که در اختیار ایشان بود تقریباً هم اندازه خودش بود

برادر شهید «عبدالرضا آملی جلودار» می‌گوید: اسلحه (ام) که در اختیار ایشان بود تقریباً هم اندازه خودش بود که همسرم به خنده به ایشان گفت: داداش این چه اسلحه‌ای است. این که باعث خستگی بیش از حد شما می‌شود که ایشان در جواب فرمودند در این حالت بیشتر اجر نصیب بنده می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه