گلستان - خاطرات شفاهی

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی
پسرم میگفت؛ مثل مادر وهب باش
خاطرات شفاهی زهرا شاهینی همسر و مادر شهیدان «اسماعیل و یحیی عامری»

پسرم میگفت؛ مثل مادر وهب باش

مادر شهید «یحیی عامری» می‌گوید: پسرم عاشق جبهه بود و همراه پدرش چند بار به جبهه رفت و همیشه می‌گفت: مادرم باید مثل مادر وهب باشد.
آزادسازی
خاطرات شفاهی جانبازان

آزادسازی "خرمشهر" نماد مقاومت و استقامت ملت ایران است

ابراهیم ممشلی جانباز ۷۰ درصد می گوید: در این عملیات و پاکسازی هر وجب آن خون شهیدی بود که هدیه شد تا این منطقه از تصرف عراقی‌ها آزاد شود. آزادسازی "خرمشهر" نماد مقاومت و استقامت ملت ایران در مقابل استکبار جهانی است که در تاریخ ماندگار شده است.
هنوز نوبت ما نشده است
خاطرات شفاهی جانبازان

هنوز نوبت ما نشده است

علی محمد فدائی بوشهر جانباز ۷۰ درصد می گوید:. صبح کد خدا روستا گفت: آنها با خود ۵۰ الی ۶۰ اسب و قاطرآورده بودند که شما را ببرند و امداد غیبی به شما کمک کرد که نتوانند شما را ببرند، من در آن لحظه با خود گفتم: هنوز نوبت ما نشده است.
همیشه به نصایح امام از رادیو گوش می‌داد
خاطرات شفاهی والدین شهدا

همیشه به نصایح امام از رادیو گوش می‌داد

پدر شهید معلم «یوسف پرنیان» می‌گوید: به نماز و روزه بسیار اهمیت می‌داد، به اسلام و حکومت اسلامی علاقمند بود و همیشه به نصایح امام از رادیو گوش می‌داد.
جبهه را دانشگاه ایثار، فداکاری و انسان سازی می‌دانست
خاطرات شفاهی والدین شهدا

جبهه را دانشگاه ایثار، فداکاری و انسان سازی می‌دانست

مادر شهید معلم «سید حسین غلامی» می‌گوید: به معلمی که آن را شغل انبیاء می‌دانست بسیار علاقمند و در کارش بسیار مصمم بود. با توجه به اینکه جبهه را دانشگاه ایثار، فداکاری و انسان سازی می‌دانست، سه بار به جبهه رفت.
در حسرت حضور در جبهه می‌سوختم
خاطرات شفاهی جانبازان

در حسرت حضور در جبهه می‌سوختم

فرامرز طهماسبی جانباز ۷۰ درصد می‌گوید: دو بار توفیق پیدا کردم که بعد از جانبازی در جمع رزمندگان قرار بگیرم، در حالی که یکسالی از جانبازی بنده می‌گذشت دائم در حسرت حضور در جبهه می‌سوختم و گاه به تنهایی گریه و زاری می‌کردم.
باید پیرو امام ، ولایت و رهبری باشیم
خاطرات شفاهی شهدا

باید پیرو امام ، ولایت و رهبری باشیم

جواد رجبلو برادر شهید «جعفر رجبلو» می گوید: علاقه بسیاری به ولایت فقیه داشت و در وصیتنامه خود سفارش و توصیه کرده است که ما باید پیرو امام ، ولایت و رهبری باشیم و امام را تنها نگذاریم تا دشمنان اسلام نتوانند ضربه ای به اسلام و ایران بزنند. شهید چندین بار به جبهه اعزام شد و سرانجام در سال ۱۳۶۵ در منطقه ام الرصاص در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید.
غیرت و مردانگی در وجودش موج می‌زد
خاطرات شفاهی والدین شهدا

غیرت و مردانگی در وجودش موج می‌زد

پدر شهید «سید مجتبی اکبری» می‌گوید: به فرمان امام خمینی خواست به جبهه های نبرد برود، راضی به رفتن مجتبی نبودم، او تنها سیزده سال داشت، بسیار کم سن و سال بود. او یک روز مرا با یک چوب خلع سلاح کرد، وقتی این غیرت و مردانگی را در وجودش دیدم به رفتنش رضایت دادم.
من به مقام محمود رسیده‌ام

من به مقام محمود رسیده‌ام

دوست شهید «غلامحسن عاطفی‌نژاد» می‌گوید: وقتی غلامحسن به شهادت رسید، بسیار ناراحت بودم، دوری‌اش برایم قابل تحمل نبود و بسیار بی‌تابی می‌کردم تا اینکه یک شب غلامحسن را در خواب دیدم، بسیار خوشحال بود و گفت: ناراحت نباش، من به مقام محمود رسیده‌ام.
همه حسین را می‌شناختند به جز ما که پدر و مادرش بودیم
خاطرات شفاهی والدین شهدا

همه حسین را می‌شناختند به جز ما که پدر و مادرش بودیم

پدر شهید «حسین رجبی» می‌گوید: حسین با آغاز مبارزات ملت ایران در برابر رژیم شاهنشاهی، مبارزات خود علیه شاه را آغاز کرد. وی در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود. او فعالیت‌های بسیاری داشت که ما از آن خبری نداشتیم، در واقع همه حسین را می‌شناختند به جز ما که پدر و مادرش بودیم.
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه