بخشی از وصیت نامه و زندگینامه شهید «علیرضا عاصمی»
مادر و پدر عزیزم مواظب باشید که امتحانات الهی، یکی پس از دیگری اجرا میشود و این ما هستیم که باید از خدا بخواهیم که لحظهای ما را به خودمان وا نگذارد. شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خودخواهی و خود بینیهای بعضی بکنم و با آمدن به جبهه از لجنزاری که بعضی سودجویان و فرصتطلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را در خوب خوردن و خوب زندگی کردن میدیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمیکند و معیار برتری، همان ( ان اکرمکم عند الله اتقیکم ) هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد، مسئله من و تو است که همه ما هستیم و ید واحد.
مختصری از زندگینامه شهید علیرضا عاصمی
سردار شهید علیرضا عاصمی فرزند محمد در سال ۱۳۴۱ در کاشمر متولد شد. دوران تحصیل خود را تا پایان دوران دبیرستان در کاشمر پشت سر گذاشت. در دوران انقلاب نقش بهسزایی داشت. او مسئول گروه هنری انجمن اسلامی بود. با پیروزی انقلاب و تشکیل نهادهای مختلف انقلابی در نهادهایی چون سپاه، کمیته، جهاد و ... به فعالیت مشغول شد. با آغاز جنگ جزو اولین افرادی افرادی بود که به جبهه اعزام شد.
بیش از ۷۲ ماه در جبهه حضور داشت و در این مدت شهامت، عرفان، تخصص، تعهد و تعبد و خوشرفتاری وی زبانزد خاص و عام بود. او در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خط شکن تا فرمانده حضور فعال داشت. تخصص او در امر تخریب بود و همواره تلاش داشت به تازه ترین اطلاعات علمی راجع به تخریب دست یابد و عموماً موفق بود. او با چاپ کتابهایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش به دیگر همرزمانش کمک شایانی کرد.
سرانجام در ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه ۱۳ دی ماه سال ۶۵ در سن ۲۴ سالگی در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود، به همراه دوستانش در حال خنثیسازی بمبهای فرو ریخته شده توسط هواپیماهای متجاوز عراقی در باختران به شهادت رسید. او هم اكنون در کنار آرامگاه شهید مدرس در جوار مزار برادر شهیدش در کاشمر آرمیده است
علیرضا عاصمی در پاییز سال 1341 مصادف با اول رجب در شهر کاشمر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای که مسائل و آداب اسلامی در آن رعایت می شد، شروع کرد. مهر ماه سال 1357 به همراه دوستانش، اولین راهمپایی دانش آموزان در کاشمر را برگزار کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت هایش را در قالب انجمن
اسلامی دبیرستان،
فراگیری آموزش نظامی و گشت زنی شبانه در شهر ادامه داد. با شروع جنگ با وجود سن
کم جزو اولین گروه اعزامی راهی میدان جنگ شد و بعد از گذشت چند هفته به
سوسنگرد رفت و چندی بعد خنثی کردن مین های مختلف رافراگرفت و به عنوان فرمانده
گروهی از تخریب چی ها معرفی شد و در عملیات طریق القدس حضور
یافت.پس از آن در عملیات های دیگری
نیز شرکت کرد و بارها زخم عشق را بر جان خرید. سال 1362 در
حالیکه از مدت ها پیش به عنوان جانشین تخریب قرارگاه کار می کرد، به عنوان
فرمانده تخریب قرارگاه کربلا انتخاب شد. علی رضا با استفاده
از فرصت هایی که گهگاه به دست می آورد، دیپلم
شد. در عملیات
والفجر 8، علی به عادت کمبود کلسیم، دستهایش ترکیدگی پیدا کرد. چند روز بعد هم شیمیایی شد ولی علی رغم آن که دو هفته
استراحت مطلق داشت، سریع به منطقه برگشت.در سال 1365 عازم تیپ ویژه پاسداران در باختران شد. این تیپ تحت امر
قرارگاه رمضان قصد انجام سلسله عملیات
برون مرزی را داشت. لذا علی رضا به خاک عراق رفت و در بازگشت در عملیات
فتح 1، 2،و 3 شرکت کرد . سرانجام در سیزدهم دی ماه سال 1365 در ساعت
3 بعدازظهر به هنگام تخریب بمبی در چاله ای در خارج از شهر
باختران در سن 24 سالگی به همراه سه تن از یارانش به شهادت رسید
انتهای گزارش