شهيدان همچون شمع مىسوزند و به جامعه روشنايى مىدهند
پنجشنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۵
نوید شاهد - شهید "علی اکبر شعبانی" از شهدای روستای کیذور شهرستان ششتمد می باشد که در وصیت نامه خود متونی را به رشته تحریر در آورده است که بسیار خواندنی است.
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید علی اکبر شعبانی در روز دهم مهر ماه 1343 دیده به جهان گشود. زادگاه وی روستای کیذور از توابع شهرستان ششتمد می باشد. پدرش "محمد شعبانی" و مادر او "خیرالنساء محمودی" نام داشت.
علی اکبر پس از پایان تحصیلات ابتدایی بنا به شرایط زندگی در روستا به امور زندگی روستایی آن زمان مشغول شد و قالیبافی را نیز پیشه خود کرد.
شهید شعبانی پس از شروع جنگ تحمیلی خود را با نیرو های مردمی و از طریق بسیج به جبهه های نبرد رساند و بعد از دلاوری هایی که در مناطق جنگی از خود نشان داد در تاریخ هشتم شهریور ماه 1362 در منطقه مهران به فیض شهادت نایل آمد
اکنون مزار این شهید در گلزار شهدای روستای کیذور از توابع شهرستان ششتمد واقع شده است
در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام را مشاهده می نمایید:
بسم الله القاصم الجبارين
به نام خداوند در هم كوبنده ستمگران
« رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَیسِّرْ لِی أَمْرِی* وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی* یفْقَهُواْ قَوْلِی »
اى خداى من، سينهام را بگشاى و كارم را آسان كن و گره از زبانم باز كن تا سخنم را دريابند.
اگر خون ما راهگشاى صراط مستقيم است، پس اى گلولهها، اى خمپارهها، اى توپها ما را دريابيد.
«اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم» اى مؤمنان، خداوند را يارى كنيد تا خداوند شما را يارى كند. (قرآن كريم)
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» مپنداريد آنان كه در راه خدا شهيد شدهاند، مردهاند، بلكه ايشان زندهاند و در نزد خداى خويش روزى مىخورند و از آنچه خداوند از كرم خويش به آنان عطا كرده خشنودند.
ملتى كه تازه داماد و پيرمرد 80 ساله آن آماده شهادتاند، پيروز است. (امام خمينى)
در اشک دیده ام، در سوز سینه ام، در فریاد اسیر در گلویم، در تنهایی مکتبم، در رهايى از قيد و بندها، تنها تو را مىپرستم و از تو كمك مىخواهم و بايد هر چيز كه جز تو، الله باشد دست كشيد تا به حق پيوست.
خدايا : بار الها، درود فراوان باد بر اين پيام آوران، اين پيامبران و اين امامان، اين نجات دهندگان انسانها از پرتگاههاى دنيا و سلام بىكران باد بر اين شهيدان راهت، اين مشعلان تاريخ و اين روشن كنندگان جامعه بشريت.
بسم رب الشهداء و الصديقين
( شهدا شمع محفل تاريخند )
به درستى كه شهدا شمع محفل تاريخند. اين فرزندان پاك و بىگناه همچون شمع مىسوزند و به جامعهاى كه رو به مردن مىرود و جامعهاى كه ظلمت جاى روشنايى را گرفت و باطل روى حقيقت را پوشانيده و غم و اندوه جاى شادى را گرفته و جامعه به طرف گمراهى كشيده شده و فقر و نادانى بر جامعه چيره شده و زندگى انسانها بدتر از حيوانها شده و جامعه به فساد و تباهى كشيده شده. شهيدان همچون شمع مىسوزند و به جامعه روشنايى مىدهند و حقيقت را آشكار مىسازند و به شور، نشاط مىبخشند و جامعه را به تحرك مىاندازند و جامعه را به سوى الله هدايت مىكنند و راهى را كه اين شهيدان مىروند دنبالهرو راه پيامبران و امامان است و امروز مىبينيم كه اين فرزندان پاك و اين عزيزان 14 ساله همچون شيرمردان به ميدان نبرد شتافته و بر عليه اين كافران مىجنگند و در راه خدا به جهاد پرداختهاند.
و اما چه كنم مادرم وقت آزمايش رسيده است بايد لباس رزم پوشيد كه راه بسيار طولانى است و بايد مهيا شد، بايد كوله بار هجرت را بر پشت نهاد و آماده گام نهادن به سوى بار عاشقان شد، بايد رفت و جنگيد و از اسلام و قرآن عزيز دفاع كرد و بايد رفت در درياى خون سرخ حسين (ع) در كربلا شنا كرد، بايد رفت در اوج آسمانها پرواز كرد و به سوى معشوق خويش يعنى الله شتافت، بايد همچون على اكبر حسين به ميدان نبرد شتافت و از اسلام و قرآن عزيز دفاع كرد و بر عليه كافران جنگيد و شربت شهادت نوشيد كه شهادت بهترين و برترين شيوه مردن است و نزديكترين راه قرب الى الله است و مكتب مردن در اين راه گناه است.
خدايا ! تو را سپاسگزارم كه به من اين توفيق را دادى كه به كربلا بيايم به سرزمينى كه بايد در آنجا خون داد كه با خون دادن ظلمت شكافته مىشود و فقط خون است كه مىشكافد و جوانه مىزند و گل مىدهد.
خدايا ! تو چگونه افرادى را به سوى خويش فرا مىخوانى مگر آنها كيانند كه خود خبر از شهادت قريب الوقوع خويش داده و مىگويند پس از ساعتها انتظار، عاقبت لحظه موعود فرا رسيده است.
خدايا ! تو چگونه گلى را بستان زودتر فرا مىخوانى و خدايا، اگر لياقت اين فوز عظيم را ندارم تو كه مىتوانى با لياقتمان كنى و تو كه مىتوانى نفسمان را در هم شكنى، غرورمان را خرد كنى، ضعفها را بپوشانيد پس كمكم كن تا راه اوليای تو را از جان دل لبيك بگويم و به هل من ناصر ينصرنى حسين (ع)، سالار شهيدان و رهروان ره او همچون بهشتىها و مطهرىها و رجایىها و باهنرها و شهداى محراب و ... باشيم. آرى بايد از شهادت اين سرداران رشيد اسلام مأيوس شود چرا كه خون آنان رهگشاست و از هر قطره خونشان هزاران سردار رشيد ديگرى مىرويد.
امــــــــام را دعــــــــــــا كـــــــنــــيــــد
در آخر پيامى كه به پدر و مادرم و برادرم و خواهرانم و همسرم و فاميلم دارم اين است كه مبادا بعد از شهادتم گريه كنيد كه با گريه كردن خود، دشمنان اسلام را شاد كنيد و حتى در سر قبرم نقل و شيرينى پخش كنيد و فكر نكنيد كه يك فرزند داشتيم و از دست داديم، شما خودتان مىدانيد كه خدا عمرى به ما داده است و هر زمان كه دلش بخواهد آن را مىگيرد و حتى بايد افتخار كنيد كه فرزندى را در راه اسلام فدا كردهايد.
پدرم و مادرم، مىدانيد كه اين زمان، اسلام احتياج به خون دارد و با اين خونها است كه درخت انقلاب آبيارى مىشود. پدرم و مادرم، من از اول آرزويم اين بود كه اگر خدا مىخواهد مرا بگيرد نمىخواهم كه در بستر رختخواب جان بدهم و من مردن در رختخواب را براى خود ننگ مىدانم و فقط مىخواستم از خدا، كه مثل على اكبر حسين در جبهه جنگ به شهادت برسم و بدنم در روى زمين در ميان خاك بيافتد.
در آخر پيامى كه به پدر و مادرم و خواهرانم و برادرم و همسرم و فاميلم دارم كه اگر از من نادانى يا ناراحتى ديدهايد مرا شفاعت كنند و مرا ببخشند و پيامى كه به همسرم دارم كه بعد از من مىتواند در هر زمان كه دلش بخواهد عروس شود و ببخشيد چون شما را يك عمر تنها و دل شكسته كردم ولى بايد افتخار كنيد كه شوهرت را در راه اسلام فدا كردى.
در آخر از پدر و مادرم و برادرم و خواهرانم و همسرم و تمام فاميل خداحافظى مىكنم. خداحافظ، به اميد ديدار در آخرت، انشاء الله.
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديـوانـه كنــى هر دو جهانـش بـخـشى
ديـوانه تو هر دو جهان را چه كند
على اكبر شعبانى
اعزامى از سبزوار روستاى كيذور
تاريخ 1362/5/5
نظر شما