ترور - صفحه 6

ترور

برگزارى سومين يادواره 6 تن از شهداى ترور قائمشهر

سومين يادواره 6 تن از شهداى ترور ساختمان بسيج قائمشهر، سه شنبه پنجم شهريور 98 در اين شهرستان برگزار مى شود.

خاطره

جریان ترور همسرم/ زندگینامه و خاطراتی از شهید نجم الدین حیدری

ضدانقلابیون خیال کرده بودند خود امام جمعه داخل ماشین است در حالیکه نبود. ماشین را به رگبار بسته بودندو همسرم ویک بنده خدای دیگر همانجا به شهادت رسیدند...

شهید «محمدی عراقی» چرا ترور شد؟/ «حاج آقا بهاء» و ایثار در لحظه شهادت

شهید «آیت الله بهاءالدین محمدی عراقی» یکی از شهدای ترور در سال 1360 است که با تمام تهدیدها دست از مبارزه برنداشت و در نهایت به شهادت رسید. در این گزارش فعالیت های مبارزاتی و دلیل ترور این شهید والامقام را در سی و هشتمین سالروز شهادت مرور می کنیم.

زندگینامه

زندگی شهید سید مصطفی حسینی

در منزل فرزندش سيد حسين كه از طرفداران نظام مقدس جمهوري اسلامي بود و در آن زمان با رزمندگان اسلام همكاري مي‌كرد شب هنگام، بي‌دفاع و مظلومانه، به ‌دست گروهكهاي ضدانقلاب به شهادت رسيد.

خاطره

شهادت مظلومانه دو برادر کرد بخاطر هواداری از جمهوری اسلامی

مادرش با گریه فریاد زد عزت شهید شده و...! ناصر همین که این را شنید دیگر زبانش بند آمد و جان به جان آفرین تسلیم کرد...

برگزاری یادواره شهدای ترور

یادواره شهدای ترور در مسجد جامع شهر ایلام برگزار شد

به مناسبت هفته بازخوانی و افشای حقوق بشر آمریکایی یادواره شهدای ترور استان ایلام برگزار شد...

خاطره

ترور به جرم همکاری با سپاه/ مروری بر زندگی نامه و خاطرات شهید محمد نادری کروندان

به جرم همکاری با سپاه! چندین بار در حیاط خانه مان نامۀ تهدید آمیز انداخته اند و... . من نگران خودم نیستم فقط می ترسم به بچه ها آسیبی برسد...

معرفی شهدای خرداد استان کرمانشاه(66)؛

کلام شهید محمد علی تیموری/ سخنی دارم با منافقینی که توهم سرنگونی انقلاب را دارند!

شهید محمد علی تیموری می‌گوید:" سخنی دارم با حامیان دروغین خلق، این منافقین ضد خلق که در حقیقت پیرو خط ریگان اند، هم آنهایی که با ترور ، شخصیت های سیاسی و فرهنگی را که چشم همه زاغه نشین ها به آنها دوخته شده است، از آنها می گیرند."

معرفی شهدای خرداد استان کرمانشاه(49 )؛

ملت ما هرگز با ترور عقب نشینی نخواهند کرد

شهید رضا علی سعیدی سرتیپ آبادی می گوید: ملت ما هرگز با ترور عقب نشینی نخواهند کرد و یا می خواهند ارتش و سپاه را از هم جدا کنند، بیایند در جبهه ها ببینند ارتش و سپاه، این دو لشکر الهی، با اتحاد خود و با یاری امام زمان ( عج ) می جنگند و حماسه ها می آفرینند.

خاطره

توشه دیدار / افطار با خون / خاطراتی از سردار رشید اسلام شهید محمدامین رحمانی

کسی که سالها لرزه به اندام دشمن می انداخت مظلومانه با زبان روزه به شهادت رسید...

در سالروز شهادت منتشر می شود؛

زندگینامه شهید «علی خانبان»؛ از مسجد جمکران تا والفجر 9

زمانی که در جبهه بود بعضی مواقع به جمكران مي آمد و بعد از دعا برمي گشت.او سرانجام بعد از آخرين اعزام به جبهه كه چند روزی طول نکشید در منطقه عملياتي والفجر 9 به درجه رفيع شهادت رسید.

خاطره

خواست خدا، شهادت احمد بود/ خاطراتی از شهید احمد جعفر رمشتی

احمد خواست بیرون برود. نمی دانم چرا دلشوره پیدا کردم. گفتم شما امروز بیرون نروید. گفت برای آبیاری کردن کفش ندارم و باید بخرم.

خاطره

به دامان اسلام بازگشت/ خاطراتی از شهید ناصر ساعدی

خدا را شکر که هرچه می گذشت با آن ها بیشتر آشنا می شد. تا جایی که فهمید ضدانقلابیون عصای دست استکبار و صهیونیست هستند و دورغ می گویند...

خاطره

ضدانقلاب عامل بدبختی مردم بودند/ خاطراتی از شهید فتح الله زمانی دادانه

همسرم با هیئت واگذاری زمین و جهاد سازندگی و سپاه و... همکاری داشت و برای مردم خودش کار می کرد...

به مناسبت چهل سالگی انقلاب

ویژه نامه شهدای ترور استان گلستان

به مناسبت چهل سالگی انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران ویژه نامه شهدای ترور استان گلستان منتشر شد.

شهدای ترور استان گلستان

«شهید یعقوب طیلانی داغلی» در بیداری و آگاهی مردم نقش فراوانی داشت

با شروع جنگ تحميلي در جنگ گنبد سرسختانه تلاش كرد و مشت محكمي بر دهان گروهك هاي ملحد كوبيد. اما به اين اكتفا نكرد، چندين بار به جبهه جنگ اعزام شد ولي روح پرتلاطم شهيد تيلاني آرام و قرار نداشت.

شهدای ترور گلستان

وصیت نامه «شهید یعقوب طیلانی داغلی»؛ سوگند به قطره قطره خون جوانان

من به قطره قطره خون عزيزاني كه در راهت سعادتمندانه جان داده‌اند سوگند ياد مي‌كنيم كه از تو و قرآن پاسداري مي‌كنم و جان نالايقم را در راه پر عظمت تو (اسلام) فدا می کنم

شهدای ترور گلستان

خاطرات طلبه «شهید سید کریم شهید حسینی»

آن زمان در روستا زندگی می کردیم. خانه ما چوبی بود. شب ها وقتی برای نماز شب بیدار می شد به صورتی قدم بر می داشت تا ما صدای پایش را نشنویم. و مزاحم کسی نمی شد.