قسمت نخست خاطرات شهید «گلوردی ابوالی»
برادرزاده شهید «گلوردی ابوالی» نقل میکند: «گفت: توی صحرا بودم که میش سیاهه حالش بد شد. معلوم بود که قرار است بچهاش به دنیا بیاید. وقتی این صحنه رو دیدم، از خدا خواستم که اگه بچهاش سالم به دنیا اومد، اون رو برای خرج امام حسین (ع) بکشیم.»