در این کلیپ پدر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «لطفالله بسیار عاقل، مودب و خوشرو بود. پیرو خط امام و ائمه معصومین(ع) بود. او با صدق دل و با یقین به این راه پا گذاشت.»
حاج حسن معینیان میگوید: «مقام معظم رهبری(حف) فرمودند: کارهای بزرگی که این مرد ابَر تاریخ انجام داد، مورد حسد درباریان و خصوصا دولت انگلیس قرار گرفت و از او شروع به بدگویی کردند. تا اینکه شاه احمق قاجار تصمیم به قتل او گرفت.»
حجتالاسلام «رضا خراسانینژاد» میگوید: «یکی از رزمندگان شهید قنبرعلی افضلی را در خواب میبیند و این شهید عزیز به او میگوید: گردان روحالله دامغان در این عملیات بیست و پنج شهید تقدیم انقلاب میکند و آن شهدا را نشان داده بود.»
به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمود جهانشیر» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههایش میخوانیم: «از اینکه خدا قسمت کرده در این راه قدم برداشتم، آنقدر خوشحالم که میخواهم پرواز کنم، میخواهم به خدا نزدیک شوم و او را ملاقات کنم؛ چقدر زیباست لحظه ملاقات با خدا.»
مراسم بزرگداشت شهید «حاج قاسم سلیمانی»، با سخنرانی حجتالاسلام ابوطالبی و با حضور اقشار مختلف مردم، شامگاه سیزدهم دیماه در مسجد عابدینیه شهرستان سمنان برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
همایش طلایهداران ظهور؛ بزرگداشت پنجمین سالگرد شهادت سردار شهید «حاج قاسم سلیمانی»، شهدای جبهه مقاومت و بیست و هشتمین یادواره شهدای محله سرداران شهید شهرستان سمنان، با سخنرانی سردار استاد حسینی و با نوای کربلایی مهدی سعدی، دوازدهم دیماه در مسجد فاطمیه این شهرستان برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
نوید شاهد استان سمنان تصاویری از مراسم بزرگداشت سالگرد شهادت شهید «حاج قاسم سلیمانی» در دبستان دخترانه شهدای شهرستان آرادن را در قالب کلیپ برای علاقهمندان منتشر میکند.
ابوتراب کاتبی گفت: «حاج قاسم فردی بیبدیل و اسطورهای حماسهساز بود و خلاء وجودی او در منطقه پرآشوب خاورمیانه در حال حاضر و شرایط فعلی مقاومت به خوبی نمایان و برجسته است. اگر حاج قاسم میداندار بود، شاید سرنوشت میدان مقاومت طور دیگری رقم میخورد.»
حاج حسن معینیان میگوید: «مقام معظم رهبری(حف) فرمودند: بصیرت یعنی دانایی، هوشیاری، آگاهی، باور، ایمان، رعایت تقوا و بذل و توجه و دقت و تامل در آن، بصیرت یعنی ذکر یاد الهی.»
مادر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «لطفالله از جلوی اتوبوس برگشت. گفتم: چیزی جا گذاشتی؟ سرش را پایین آورد و گفت: پیشانیام رو بوس نکردی؟ دلم لرزید. پیشانیاش را بوسیدم و برای همیشه رفت.»