جانباز ۷۰ درصد «مرتضی شعبانی» در گفتگو با نوید شاهد قزوین:
«از آنجایی که مشتاق رفتن به جبهه بودم. تحمل نداشتم بزرگ شوم تا بروم. به همین دلیل شناسنامهام را دستکاری کردم تا بزرگتر شوم، برای انجام این کار، ابتدا کپی شناسنامه را گرفتم، تاریخ تولدم را که ۱۶ ساله بود، دستکاری و دو سال بزرگتر کرده و ۱۸ ساله کردم تا بتوانم به جبهه اعزام شوم. دوم دبیرستان برای اولین بار با عنوان بسیجی از لشکر ۱۶ زرهی قزوین به جبهه اعزام شدم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز 70 درصد «مرتضی شعبانی» است که از دوران دانشآموزی تا دوران دانشجویی در جبهه بود، تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۱۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۳
سید حسن طباطبای جعفری، رزمندهای که در دوران جنگ تحمیلی با ایمان و انگیزهای راسخ به جبهه رفت، در دل درگیریها و سختیهای اسارت به مقاومتی ستودنی دست زد. روایت او از روزهای جنگ، از ثبتنام در سپاه تا تحمل سالها اسارت در اردوگاههای عراق، گواهی است بر ایستادگی و عشق به وطن که در تار و پود تاریخ کشورمان نقش بسته است.
کد خبر: ۵۸۱۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
جانباز «یدالله اروجی»، رزمندهای از شهرستان ساوه، در اوج نوجوانی و دوران مدرسه، تصمیم گرفت به جبهههای دفاع مقدس بپیوندد. او با گذر از سختیهای جنگ، حضور در عملیاتهای مهم و تجربه مجروحیت، همچنان با عشق به وطن به میدان بازمیگشت. خاطرات او، تصویری از شجاعت، ایثار و وظیفهشناسی برای نسل امروز است.
کد خبر: ۵۸۱۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
جانباز بصیر «رحیمیشال» در گفتگو با نوید شاهد قزوین:
«در ۱۳ سالگی عضو بسیج شال شدم. طی یک سالی بود که در بسیج ثبتنام کرده بودم، ۳ بار اقدام کردم که به جبهه اعزام شوم، اما هر بار با مخالفتهای پدرم مواجه میشدم و پدرم میگفت صبر کن برادرت از جبهه بازگردد و بعد شما برو. اما من تحمل صبر کردن نداشتم و دوست داشتم در جهت انجام وظیفه به جبهه بروم. از طرف دیگر وقتی پیکر مطهر شهدا را به روستا میآوردند بیشتر دلم برای رفتن به جبهه پر میزد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد بصیر «محمدعلی رحیمیشال» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۱۰۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
«دشمن به شدت میزد گفتم ببین چه خبره سر ستون. ایشان با چند نفر از بچهها به خط زدند و آن را شکستند. ما در اصل باید وسط خط حد خودمان وارد میشدیم هم سمت راست را پاکسازی میکردیم هم سمت چپ ...» ادامه این خاطره از جانباز «حمزهعلی قربانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۰۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۸
جانباز سرافراز «عباس فینی قشمی» یکی از حماسه آفرینان هشت سال دفاع مقدس، دار فانی را وداع گفت و به همرزمان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۰۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۷
گفتگویی با خیر ایثارگر دامغانی
آزاده سیاسی و جانباز دفاع مقدس «حسین مهدیزاده» گفت: «سه بار توسط ساواک دستگیر شدم و به زندان رفتم. پس از شروع جنگ تحمیلی توفیق شصت و نه ماه حضور در جبههها را دارم و الان هم برای اطاعت از امر امام خود به مردم لبنان و غزه کمک کردهام و از مردم عزیز کشورم میخواهم برای شهادتم دعا کنند.»
کد خبر: ۵۸۰۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
خاطرات شفاهی جانباز هفتاد درصد ایلامی؛
«خداداد میری» جانباز هفتاد درصد از خیرین استان ایلام متولد ۱۳۴۳ از همان زمان نوجوانی جهت دفاع از میهن اسلامی داوطلبانه وارد جبهه شد. در جبهه آرپیچی زن بود. پس از شرکت در عملیاتهای متعدد چهارم مردادماه ۱۳۶۷ در جبهه مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه دست و کمر به درجه رفیع جانباز ی نایل آمد. وی می گوید: همه باید حافظ خون شهدا و قدردان زحمات جانباز ان باشیم، چرا که شهدا و جانباز ان دینِ زیادی بر گردن همه دارند. در ادامه فیلم مصاحبه با این جانباز گرانقدر تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۰۸۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران تهران بزرگ شهادت جانباز ۷۰ درصد شهید «ابوالفضل گرجی» را تسلیت گفت.
کد خبر: ۵۸۰۷۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
گفتگو با جانباز ۷۰ درصد شهید در زمان حیاتش
"محمد کاظمی بهمن آبادی" جانباز ۷۰ درصد در زمان حیاتش درخصوص خاطرات خود از دوران دفاع مقدس اینچنین تعریف کرده است: در دل خود به همرزمان شهیدمان حسادت میکردیم و میگفتیم که کاش این سعادت نصیب ما میشد.
کد خبر: ۵۸۰۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
شهید «ابوالفضل گرجی» صبح روز شنبه پس از سال ها تحمل درد و رنج ناشی از جانباز ی به همرزمان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۰۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
گفتگو با جانباز بسیجی
اسماعیل سبحانی گفت: «یک بسیجی همیشه با اخلاص و بدون هیچ چشمداشتی به مردمش خدمت میکند و در صورت لزوم جانش را هم فدا میکند. بسیجی همیشه در کف میدان است و از خودش برای کشورش میگذرد. او برای نزدیک شدن به خدا جان و مالش را فدا میکند. وقتی به شهدایمان فکر میکنم میبینم که آنها در واقع بسیج و بسیجی را معنا کردند و از عزیزترین دارایی خود یعنی جانشان گذشتند.»
کد خبر: ۵۸۰۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۷
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "حبیب الله رنجبر" سالها حسرت ملحق شدن به کاروان رزمندگان در دلش بود. هر بار صدای پای آنان را میشنید، قلبش به تپش میافتاد و میدانست جای او در میانشان است. تا اینکه یک روز، تصمیم گرفت آرزوی دیرینهاش را به واقعیت تبدیل کند و با عزمی راسخ، قدم در مسیری پر از ایمان گذاشت. در نوید شاهد به تماشای این رزمنده دلیر بنشینیم.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "حجتالله عبدالمحمدی"، بسیجی دلاور، از روزهای پرافتخاری میگوید که داوطلبانه قدم در جبهههای نبرد گذاشت. او با یادآوری لحظههای سخت جزیره مجنون و اصابت موج انفجار، از معنای واقعی خدمت به وطن سخن میگوید؛ روزهایی که برایش نمادی از ایثار و عشق به سرزمین بودند.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "حسین مریخی"در خاطرات خود گفت: وقتی تصمیم گرفتم به جبهه بروم، مادرم مخالفت کرد و گفت: "تا زمانی که ازدواج نکردهای، اجازه نمیدهم به جبهه بروی." هرچه تلاش کردم قانعش کنم و گفتم: "مادرجان، نمیشود دختر مردم را چشمانتظار نگه داریم. شاید من رفتم و دیگر برنگشتم." اما او مصرانه گفت: "اگر اینطور است، پس اجازه نمیدهم بروی." من هم به احترام حرفش، گفتم: "هرچه شما بگویید." مادرم برایم آستین بالا زد و به خواستگاری دختر همسایهمان رفت. چهل روز بعد، جشن عروسیمان برگزار شد و پس از آن، عازم جبهه شدم. هنوز هم آن لحظات و تصمیمات مادرم را مایه خیر و برکت در زندگیام میدانم.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۶
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "حمید شریفی" در خاطرات خود گفت: من تا کلاس هفتم درس خواندم و پس از آن به دلایلی تحصیل را ترک کردم تا زمانی که به خدمت سربازی اعزام شدم. ابتدا به یاسوج اعزام شدیم و پس از گذراندن دوره آموزشی، ما را به کردستان فرستادند. آنجا درگیر جنگ با گروههای کومله بودیم. صبح روزی که قرار بود به عملیات برویم، با همرزمانم سوار بر ماشین شدیم. در حالی که هنوز حدود 100 متر از پایگاه دور نشده بودیم، یک مین منفجر شد و از ۱۹ نفر ما، ۸ نفر شهید شدند. آن روز، زندگیام تغییر کرد و معنای واقعی فداکاری و ایثار را درک کردم.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۶
خاطره نگاری جانبازان
جانباز "حمیدرضا نظیفی"در خاطرات خود گفت: پس از مدتی که در تدارکات خدمت میکردم به کمین فرستاده شدم. حدود یک ماه بعد، شب هنگام با قایق به سمت منطقه میرفتیم که دشمن با خمپاره ۱۲۰ شلیک کرد. این خمپاره در آب برخورد کرد و قایق ما را منفجر کرد. در این حادثه، همه ما که در آن قایق بودیم، از ناحیه پا و کمر مجروح شدیم اما با تمام درد و سختیها، در آن لحظات تنها چیزی که برایمان مهم بود، ادامه دادن به مأموریت و خدمت به وطن بود.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "داود خداوردی" در خاطرات خود از ابتدای جنگ تحمیلی گفت: ما با چشم مسلح شاهد بودیم که تانکهای عراقی شبانه وارد منطقه شدند و حمله کردند. در همان لحظه، من برای اولین بار از ناحیه دست مجروح شدم. با این حال، شرایط سخت آن روزها ما را از مسیرمان بازنمیداشت و همچنان ایستاده و مقاوم در برابر دشمن میایستادیم.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "رحمان مظهر" در خاطرات خود گفت: من در آن زمان سرباز بودم و هیچ خبری از خواستگاری نداشتم. خانوادهام بدون اطلاع من به خواستگاری رفتند. وقتی برگشتم مرخصی، به من گفتند که صحبتها انجام شده و حالا باید برای ادامه کارها با هم برویم. من در پاسخ گفتم: "من سربازم و هیچچیز معلوم نیست. شاید در جبهه زنده نمانم." در سال ۱۳۶۲، ما ازدواج کردیم، اما به دلیل تعداد زیاد شهدا و شرایط سخت آن روزها، تصمیم گرفتیم بدون برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. شرایط جنگی به ما اجازه نداد که مانند دیگران جشن بگیریم، اما عشق و ارادهمان از آن لحظه تا همیشه باقی ماند.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "جعفر مهدوی" در خاطراتش گفت: وقتی ۱۸ ساله شدم، برای خدمت سربازی اعزام شدم و پادگان لشکر ۲۸ سنندج محل خدمتم بود. پس از گذراندن ۳ ماه دوره آموزشی، ما را به دشت آزادگان در اهواز فرستادند. در یکی از مأموریتها، برای انجام عملیاتی به جزیره مجنون اعزام شدیم. همانجا بود که در جریان حمله دشمن، به شدت شیمیایی شدم. این لحظه، نقطهای بود که معنای واقعی ایثار و فداکاری را درک کردم و تا امروز اثرات آن را با خود حمل میکنم.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۰