چهارشنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۳۵

نصيحتم مكن اي شيخ، باده نوشم من
گمان مبر كه مريدي سخن نيوشم من
كسي دگر نبرد دل ز من بجز دلبر
كه از قبيله فرهاد جان فروشم من
از آن زمان كه گسستم ز جمع اهل ريا
نديم روز و شب پير مي فروشم من
مرا به عاقل و زاهد ارادتي نبود
كه عاشقي، بري از زهد و عقل و هوشم من
به بزم اهل ادب شور و حال و فريادم
اگر چه در بر همچون تويي خموشم من
مرا ز پند تو غير از ملال حاصل نيست
بدار دست كه مست از شراب دوشم من
بگو به پير خرابات گفته «بندي»
بده تو پند كه سر تا به پاي گوشم من
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده