شهدای شهریورماه
شهید علی مدد شفیع زاده فرزند علی رحم در سال 1338 در یکی از قراء کهگیلویه و بویراحمد بنام روستای مارین در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود ، به اقتضای محیط خانوادگی خواندن و نوشتن را رد کودکی آموخت.


نام شهید : علی مدد

نام پدر : علی رحم

تاریخ تولد : 1338

محل تولد : روستای مارین

تاریخ شهادت : 60/6/11

محل شهادت : بستان

زیارتگاه : روستای مارین

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی نامه

""ولا تحسین الذین قتلوافی سبیل الله امواتابل احیاء عند ربهم یرزقون""

هرگز کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید بلکه آنان زنده هستند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند.

شهید علی مدد شفیع زاده فرزند علی رحم در سال 1338 در یکی از قراء کهگیلویه و بویراحمد بنام روستای مارین در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود ، به اقتضای محیط خانوادگی خواندن و نوشتن را رد کودکی آموخت و در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و دوره ی تحصیلی ابتدائی را در همان زادگاهش طی نمود و بر حسب ذوق و شوق فطری بتحصیل ادامه داد گواهی آخرین مدرک تحصیلی پنجم ابتدایی را در قریه دیل اخذ نمود و برای ادامه تحصیل به گچساران عزیمت کرد کلاسهای اول و دوم راهنمایی را در مدارس ابوریحان و فرودسی شهرستان گچساران به پایان رساند و همچنین مجدداً کلاس سوم راهنمایی را در روستای دیل با موافقیت سپری نمود و باز برای ادامه ی کلاسهای بالاتر به دوگنبدان آمد از کلاس اول نظری تا کلاس چهارم نظری در دبیرستان دکتر علی شریعتی درس خواند تا اینکه در سال 1358 از همین دبیرستان موفق به اخذ دیپلم اقتصاد و علوم اجتماعی گردید. او شخصی بود که در روزهای تعطیلی در تابستانها همیشه کار می کرد و زحمت می کشید و  به پدرش در کارکشاورزی کمک می کرد.شهید شفیع زاده در دوران زندگی کوتاه مدت خویش فردی بود متعهد به دین اسلام و احکام دینیه ی خود را همیشه انجام می داد ، بیش از دوازده سال  از عمرش نگذشته بود که برای نخستین بار اسلحه بدست گرفت و همان روز بود که علاقه به شکار پیدا کرد و اثبات گر این بود ، که می تواند شخصی باشد ،  فعال برای مبارزه علیه کفر و همین علاقه و شور زندگی ، ایشان را آماده کرد  برای خدمت در زیر پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران  . در سال 1357 چندین بار در تظاهرات مردمی علیه شاه مزدور به رهبری امام خمینی (ره) شرکت کرد.شهید علی مدد شفیع زاده  بعد از پایان دوران تحصیلی برای یکسال استراحت کرد و همیشه این نوید را میداد که هر چه زودتر به خدمت برود تا اینکه در اواخر سال 1358 با جمعی از رفقایش عازم خدمت گردید. دوران آموزشی را در کرمان سپری نمود و بعد در اهواز به پادگان دشت آزادگان آمد ، تا بقیه خدمتش را در آنجا به پایان برساند در نخستین روزهای بعد از آموزشی داوطلبانه برای مدت 24 ساعت به جبهه ی الله اکبر برای مبارزه علیه کفاریون بعثی رفت.در تمام مدت آموزشی کرمان بود و مرخصی هم نیامد یک ماه در اهواز بود و برای نخستین بار به مرخصی آمد ، ماه رمضان بود ایشان در این ده روز،روزه می گرفت و بعد به پادگان دشت آزادگان در اهواز رفت و او را به جبهه رسماً بردند و حتی در تسخیر الله اکبر ایشان آنجا بود و در دومین دوره ی انتخاب رئیس جمهوری شهید علی مدد شفیع زاده در جبهه الله اکبر بودند و همانجا در رأی گیری شرکت کرد. وی چون  علاقه بخصوصی به جنگ علیه کفار داشت و فردی بود شجاع و صبور و همچنین مترس دوست داشت همیشه در جبهه باشد و در همان موقع بود که او را به جبهه ی بستان در جنوب اهواز بردند و در تمام طول این مدت که در جبهه بود با جمعی از رفقایش که هشت نفر بودند مسئول موشک بودند و با یک  نفربر در جبهه کار می کردند ودر جبهه بستان هم مسئول موشک انداز و جزء همان گروه بود و برای بار دوم در ماه مرداد مورخه ی 7/ 5/ 60 به مرخصی آمد و دوباره به همان جبهه رفت.شهید علی مدد شفیع زاده در روز چهارشنبه در صبحگاه خونین 60/6/11 شهریور ماه در جبهه ی شویبیه  (بستان ) با جمعی از همرزمانش به فیض شهادت که آرزوی همیشگی و پر افتخار وی بود نائل آمد، جنازه ی او تا مدت 4 ماه در جبهه در تصرف بعثی های کفر صفت بود و با پاکسازی جبهه از لوس وجود دشمن جنازه ی وی را به سردخانه اهواز منتقل کردند و در مورخه ی 60/10/23 جنازه ی او را در زادگاهش در قبرستان قریه ی مارین دفن نموند.

روانش شاد و راهش پر رهرو باد

 

وصيت‌نامه  

 

انا لله و انا اليه راجعون

ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياءعند ربهم يرزقون

گمان مبريد آنهائى كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند بلكه زنده اند و پيش خداى خود روزى مى خورانند .

سلام مرا به پدر و مادر و برادران و خواهران و همرزمانم برسانيد چون فردا 60/6/11 حمله اى در پيش داريم و نود درصد احتمال شهيد شدن را دارم سلام مرا به مادرم برسانيد و بگوئيد اگر شهيد شدم بر روى جنازه ام گريه نكنيد و اين را احساس كن كه در حجله دامادى فرزندت نشسته اى چون اگر من شهيد شدم مرده نيستم بلكه زنده ام و به جاى گريه شعارهاى الله اكبر و خمينى رهبر و شهيدان زنده اند الله اكبر در جايگاهم به پاى داريد و چند قطعه شعر كه با همرزمانم بر روى سنگر مى سرودم به مادرم بگوئيد .

بر تو وصيت كنم اى مادرم مادرم  

                                             گريه نكن بهتر تنم مادرم مادرم 

 كفن بدوز بهر تنم مادرم مادرم  

                                                گر بهتر زعلى اكبرم اكبرم 

 قسم به سرور زنان فاطمه فاطمه  

                                               نداريم از كشته شدن واهمه واهمه

  والسلام على عبادالله الحين

 

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده