سالروز شهادت شهید بهمن خلیلی
در سال 1346 در تهران در یک خانواده مومن ومتعهد دیده به جهان گشود. وی در دامن مادری مومن واز سادات بزرگ شد...


نوید شاهد البرز :رزمنده هایی بودند که در کودکی مرد شدند وغیرتشان نگذاشت بشینند وببینند که دشمن سرزمینشان را به تاراج ببرد .برادر شهید می شد واسلحه از دست برادر می افتاد برادر دیگر بر می داشت و هرگز از دفاع لحظه ای غافل نبودند. و چه آسوده پرکشیدند چون می دانستند برادرشان جایشان را خالی نمی گذارد.

از برادرم می خواهم اگر شهید شدم، اسلحه من رابردارد


"شهید بهمن خلیلی چنانی " در سال 1346، در تهران در یک خانواده مومن ومتعهد دیده به جهان گشود. وی در دامن مادری مومن واز سادات بزرگ شد. بدرستی مادری، فاطمه گونه می تواند، شیرمردانی چنین را تربیت کند که در کودکی جانفشانیهایی بزرگانه کنند. پدر ومادر اگر استقامت و صبر جمیل شما نبود، تاریخ اینقدر گلگون کفن نداشت. "شعبان وسیده صغری" از جمله بزرگانی هستند که قلب بزرگشان به انقلاب و کشور دو جوانشان بهمن ورامینشان را پاره تنشان را تقدیم نمودند. شهید گرامی "بهمن خلیلی" در سن 7 سالگی به همراه خانواده خود به کرج نقل و مکان نمودند و وجهت کسب دین و دانش وارد مدرسه شد و از همان کودکی عشق وعلاقه ای به اسلام داشت در این شهر بزرگ شد. او وبرادرش همبازیهای کودکی بودند ، که بازیهایشان فعالیتهای مذهبی بود وتظاهرات . چون در زمان اوج گیری انقلاب کودکی کم سن وسال بود اما حال وهوای انقلاب را داشت و علاقه داشت به تظاهرات برود و بعد از انقلاب در سال 58 یا 59 بود که در بسیج ثبت نام نمود و شروع به فعالیت نمود.

اخلاق خوش بهمن زبانزد بود با همه بخصوص اهل خانه و والدین مهربان ودلسوز بود.بعد 3 سال فعالیت در بسیج محل، تصمیم به رفتن جبهه نور علیه ظلمت گرفت و به سختی خود را ثبت نام کرد زیرا سنش کم بود و او را نمی پذیرفتند و بهر حال این دلاور مرد کم سن وسال خود را به جبهه رساند. به جبهه قصرشیرین و بعد از مدتی، ماموریتش را تمام کرد و به خانه آمد ولی در خانه طاقت نیاورد .دیگر عشق و علاقه ایی به جبهه گرفته بود و فقط منظورش این بود که به جبهه برود و بعد از چندین بار رفتن به جبهه در لشگر حضرت رسول در سپاه در کادر لشکر ثبت نام کرد که برای همیشه در جبهه بماند و بعد از مدتی که گذشت در عملیات والفجر 4 شرکت کرد و زخمی شد و باز هم به جبهه اعزام شد که در عملیاتهای بعدی شرکت داشت که در عملیات خیبر همراه برادرش چون شیر ژیان در عملیات خیبر بود که در اثر پاتک دشمن زخمی و دعوت حق را لبیک گفت و بدیدار معشوق شتافت.

سیری در وصیت نامه شهید بهمن خلیلی

با سلام و با درود بى كران بر امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خمينى، اين پير جماران، اين مرد اسلام، اين نايب امام زمان كه پوزه ستمگران را به خاك كشاند و با سلام بر شهداى كربلاى حسينى تا كربلاى خمينى مخصوصا شهيد مظلوم بهشتى و ديگر انصار امام عزيزمان و با آرزوى آزادى براى اسراى اسلام از بند عراق و پيروزى رزمندگان اسلام .

وصیت من به تمامی بازماندگانم بعد از من این است که برایم گریه نکنید وآنچه که من وبقیه شهدا را خوشحال می کند انجام دهید وان شناخت ما واهداف ما وحفاظت از راه ماست . از برادرم می خواهم راه مرا ادامه بدهد و بتواند با لباس پاسداری خدمت به اسلام کند. واز برادران دینی خود هم می خواهم که راه مارا ادامه دهند.

و از خواهرم وخواهران دینی ام می خواهم با حجاب و با ایمان و دعا به جان امام، راه مرا ادامه بدهد و از دوستان می خواهم اگر من شهید شدم، بروند و اسلحه مرا بردارند و راه مرا ادامه دهند و از حسین حلقه بگوش می خواهم جبهه برود. دوست دارم برادران بسیجی تابوت مرا بردارند و داد بزنند: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ، مهدی تو را به جان مهدی خمینی را نگهدار.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده