خاطرهای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف میکند: حسینیه امام جعفر صادق(ع) مراسم تعزیعهخوانی بود، من و عبدالمجید هم شرکت میکردیم؛ وقتی به خانه برمیگشتیم میگفت: میخواهم شبیهخوان بشوم و نقش حضرت ابوالفضل(ع) را داشته باشم.
کد خبر: ۵۷۹۹۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
خاطرهای از شهید «حسن ذاکری»
همرزم شهید تعریف میکند: وقتی وارد رستوران شدیم، صدای ترانه به گوشمان خورد و چون ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود شهید از این بابت ناراحت شده بود ولی چون شهید اخلاق نیکویی داشت وقتی به صاحب رستوران اطلاع داد که ایام شهادت است...
کد خبر: ۵۷۹۹۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
در حسینیه شهیدان شالباف؛
عزاداری ایام سوگواری فاطمیه اول با روایتگری رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در حسینیه شهیدان شالباف برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۹۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۲
بزرگداشت شهدای جبهه مقاومت و گرامیداشت شهدای اقبالیه برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۹۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۲
خاطرهای از شهید «عزتالله جامخور»
برادر شهید تعریف میکند: ساک کوچکم را برداشتم و روی یکی از تختها دراز کشیدم. وقتی میخواستم چشمهایم را ببندم، تختی که موازی تخت من بود، بوی آشنایی میداد، بوی برادرم عزتالله بود. اول ترسیدم، چون اگر میفهمید مدرسه را رها کردهام و به جبهه آمدهام، حسابی تنبیهم میکرد و مرا بر میگرداند.
کد خبر: ۵۷۹۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱
خاطرهای از شهید «اسماعیل فرخینژاد»
برادر شهید تعریف میکند: اسماعیل با همه دوست بود ولی با عدهی کمی رفاقت ویژه داشت، او برای رفاقت کردن ملاک و معیار برای خودش درست کرده بود، برای مثال آن فرد آدم خلاف و بدنامی نباشد، پایبند به ارزشهای دینی و مذهبی باشد.
کد خبر: ۵۷۹۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۰
خاطرهای از شهید «حسین رکنالدینی»
برادر شهید تعریف میکند: برادرم اخلاق بسیار خوبی داشت. نوحهخوان امام حسین(ع) بود و به ایشان ارادت خاصی داشت. برادرم همیشه میگفت؛ میروم شهید میشوم و در راه خدا جانم را میدهم.
کد خبر: ۵۷۹۶۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
یادواره شهدای «شکرکش، لیل و خرما» در تاریخ پنجشنبه یکم آذر ماه ۱۴۰۳ در مسجد شهدای شکرکش شهرستان لنگرود برگزار می شود.
کد خبر: ۵۷۹۴۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۰
فرزند شهید «عزیزالله باقری» میگوید: خواندن قرآن او با دیگران فرق داشت. همیشه یک صفحه از قرآن را با معنایش میخواند و چندین بار تکرار میکرد تا تمام مفاهیم آن را بفهمد.
کد خبر: ۵۷۹۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
قسمت نخست خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل میکند: «مجید نشسته بود روی سجاده. دستانش را بالا برده بود و میگفت: الهی العفو! العفو! گریه افتاد. سر به سجاده برد و گفت: خدایا! شهادت رو قسمت من کن! گفتم: خدایا! حالا که این بچه عاشق تو شده من راضیام بره جبهه.»
کد خبر: ۵۷۹۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
خواهر شهید «رحمت الله پوررمضان کبوتر دانی» میگوید: نسبت به بیحجابی و خواندن نماز اول وقت بسیار حساس بود و دائما ما را بدین مسائل توصیه میکرد.
کد خبر: ۵۷۹۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
برادر شهید «رزاق تقی زاده» میگوید: به من گفتند اگر من شهید شوم شفاعت شما را میکنم و اگر شما شهید شدید شفاعت من را بکنید و توصیه میکردند باید راه شهدا را ادامه داد.
کد خبر: ۵۷۹۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲
جمعه، ۱۱ آبان؛
مراسم دعا و استغاثه به امام زمان(عج)، جمعه، یازدهم آبان سال جاری در حسینیه آل یاسین گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۹۰۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۹
مراسم گرامیداشت یاد و خاطره شهدای آبان ماه قزوین و حومه با حضور مردم شهیدپرور به ویژه خانوادههای شهدا و ایثارگران برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۸۹۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸
خاطرهای از شهید «اسحاق سالاری»
مادر شهید تعریف میکند: زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ پسرم از رفتنت ناراحت نیستم، چون تو تنها فرزند من نیستی بلکه تو از خدا و برای خدایی، من تو را برای مال دنیا نمیفرستم بلکه برای خدا میفرستم.
کد خبر: ۵۷۸۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
خاطرهای از شهید «حسین دامنباغ»
برادر شهید تعریف میکند: بارها بعد از نماز دیده بودم، دعا میکند شهید شود. اما هیچ وقت از یاد نمیبرم روزی را که احمد مجرد به شهادت رسید. اول محرم سال 1360 بود. من باید خبر شهادت احمد را به حسین میدادم. وقتی به خانه آمد و خبر را به او دادم...
کد خبر: ۵۷۸۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸
برادر شهید «علیرضا تولایی» میگوید: جنگ که شروع شد، پایگاه به او اجازه رفتن نمیداد؛ چون قدّش کوتاه بود و وقتی تفنگ را می گرفت، به زمین می خورد.
کد خبر: ۵۷۸۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸
سرپرست اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان به همراه کارشناسان این اداره در جریان فرآيند تولید خاطره نگاری خانواده شهدا و تاریخ شفاهی جانبازان گرانقدر قرار گرفتند.
کد خبر: ۵۷۸۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷
خاطرهای از شهید «سید عبدالحسین عمرانی»
پدر شهید تعریف میکند: بعدها در یکی از مدارس راهنمایی میناب هم مدیر شد و هم معلم، با روحیهای که داشت، جوی مذهبی ایجاد کرده بود که خیلیها نمیپسندیدند. مرتب گزارشش را به ساواک و شهربانی میدادند ولی او دست بردار نبود.
کد خبر: ۵۷۸۸۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
مادرشهید «محمدعلی ملکوتی» نقل میکند: «همهجای خانه را گشتم، نبود. چادر سر کردم و دویدم بیرون. کوچه، بازار و خیابان. داشتم با همان حال و روزم از جلوی مسجد رد میشدم که به دلم آمد یک نگاهی هم توی مسجد بکنم. توی مسجد بود. عاقبت هم شد مکبّر همان مسجد.»
کد خبر: ۵۷۸۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷