خاطره - صفحه 4

آخرین اخبار:
خاطره

از نظر امانت داری الگو بود

برادر شهید «احمدعلی حسین پور» می‌گوید: از نظر امانت داری الگو بودند برای مثال ایشان شورای محل بودند اسم خودشان را در قرعه کشی میگذاشتند و هیچ وقت نمی‌خواستند بدون قرعه سهمیه‌ای از این اموال را برای خود بردارند.

مرخصی‌های خود را به همرزمانش می‌داد

دوست شهید «علی ارجمند» می‌گویند: ایثارگری اش اصلاً قابل ذکر نیست چنان که در منطقه مرخصی‌های خود را به همرزمان و دوستان خود می‌داد. اصلاً به فکر مال دنیا و مادیات نبود.

پیشانی مادر بوی بهشت می‌دهد

مادر شهید «علی اکبر جعفرنژاد» می‌گوید: همیشه موقع خداحافظی پیشانی‌ام را می‌بوسید و می‌گفت؛ پیشانی مادر بوی بهشت را می‌دهد.

از شدت گرما روی موزائیک خوابید

خواهر شهید «محمدرضا جوادی کوچکسرایی» می‌گویند: یک سال ماه رمضان در فصل تابستان بود، او روزه داشت از شدت گرما پیراهنش را بالا زده بر روی موزائیک خوابیده بود.

روز عروسی لباس پیغمبری بر تن کرد

پدر شهید «سید جواد باقرتیچی» می‌گوید: به اصرار من تن به ازدواج دادند و در روز عروسی لباس پیغمبری را بر تن کردند و مدت کوتاهی نگذشت که به جبهه رفتند.

علاقه زیادی به جبهه داشت

دوست شهید «قاسم شیری» می‌گوید: علاقه‌ی زیادی داشت که به جبهه اعزام شود. بالاخره به جبهه اعزام شد و به آرزوی خودش یعنی شهادت رسید.

قرآن را متفاوت تلاوت می‌کرد

فرزند شهید «عزیزالله باقری» می‌گوید: خواندن قرآن او با دیگران فرق داشت. همیشه یک صفحه از قرآن را با معنایش می‌خواند و چندین بار تکرار می‌کرد تا تمام مفاهیم آن را بفهمد.

نسبت به بی‌حجابی بسیار حساس بود

خواهر شهید «رحمت الله پوررمضان کبوتر دانی» می‌گوید: نسبت به بی‌حجابی و خواندن نماز اول وقت بسیار حساس بود و دائما ما را بدین مسائل توصیه می‌کرد.

ادامه دهنده راه شهدا باشید

برادر شهید «رزاق تقی زاده» می‌گوید: به من گفتند اگر من شهید شوم شفاعت شما را می‌کنم و اگر شما شهید شدید شفاعت من را بکنید و توصیه می‌کردند باید راه شهدا را ادامه داد.

تفنگ از قدش بلند‌تر بود

برادر شهید «علیرضا تولایی» می‌گوید: جنگ که شروع شد، پایگاه به او اجازه رفتن نمی‌داد؛ چون قدّش کوتاه بود و وقتی تفنگ را می گرفت، به زمین می خورد.

علاقه خاصی نسبت به نماز‌های جمعه داشت

برادر شهید «مسعود آقاجانی» می‌گوید: عشق و علاقه خاصی نسبت به نماز‌های جمعه و جماعات داشت حتی زمانی که محصل بود از طریق مدرسه به نماز جمعه می‌رفت.

سلام شهید به پیشگاه امام حسین (ع)

مادر شهید «محمد هرسینی» می‌گوید: آقایی فرزندم را از بغل من گرفت و دست آیت الله قاسمی داد تا ایشان را به عنوان طفل کوچک امام حسین (ع) بر دست بگیرد. در این هنگام محمد از جای خود برخاست و سلامی به پیشگاه امام حسین داد.

آیه قرآن از اسارت نجاتشان داد

برادر شهید «حسن حسن‌زاده جویباری» می‌گوید: شهید تعریف می‌کرد که یک بار وارد خاک عراق شدند و نزدیک بود به اسارت گرفته شوند می‌گفت که یک آیه‌ای از قرآن را خواندیم عراقی‌ها از پیش ما رفتند، ولی ما را ندیدند.

علاقه شدیدی به قرائت قرآن داشت

برادر شهید «یدالله تقی‌زاده ساروکلایی» می‌گوید: بسیار مقید به حق الناس بوده و انس و علاقه شدیدی به قرائت قرآن داشت.

خواندن نماز در بستر بیماری

برادرشهید «سیدحسن حسینی» می‌گوید: در مورد خواندن نماز حساسیت خاصی داشت حتی با آن جسم بیمارش صبح اول وقت، برای نماز بیدار می‌شد.

لذت شهادت از زبان یک شهید

مادر شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» می‌گوید: پسرم به قدری به شهادت علاقه داشت که یک بار به من گفت: مامان شما نمی دونید شهادت چقدر لذت بخشه و اینکه انسان با شهادت به ملاقات معبودش بره.

اگر اینجا بمیرم هدر رفته ام

پدر شهید «مصطفی ولی» می‌گوید: پسرم از من درخواست کرد اجازه دهم به جبهه برود و من به او گفتم تو از چیزهای ساده می‌ترسی اما مصطفی جواب داد؛ من از مردن وحشت دارم. اگر اینجا بمیرم هدر رفته ام . ولی اگر در جبهه شهید شوم یا اتفاقی برایم بیافتد آرزوی من برآورده شده، در آن جا هیچ وقت نمرده ام.
یادلار، خاطره‌لر(2)

صوت/ خاطراتی شنیدنی از شهید «حسین نوروزی فر»

خاطرات شنیدنی از شهید «حسین نوروزی فر» در قالب برنامه صوتی یادلار، خاطره لر(2) با طراحی و اجرای سید یعقوب شبیری منتشر می‌شود. در ادامه این صوت را همراه باشید.

جمعی از سنی‌ها به خاطر منش و اخلاق «سید ستار» شیعه شده بودند

فرزند شهید «سیدستار هاشمی» تعریف می‌کند: یادم هست مراسم تشییع باشکوهی از همدان تا زنجان برگزار شد. از گارد نظامی گرفته تا روحانیت و مردم عادی آمده بودند. حتی مریدانش که عده ای از سنی های کردستان و کرمانشاه و همدان بودند. پدر با سنی ها طوری رفتار می کرد که باعث شده بود عده ای شیعه شوند.

اکنون تنها واجب، جبهه است

پدر شهید «محمدعلی حاتمی» می‌گوید: از ناحیه صورت زخمی شده بود و باید عمل می‌کرد اما گفته بود تنها چیزی که الان واجب است جبهه است، نه عمل صورتم. سالم بمانم برمی‌گردم و عمل می‌کنم.
طراحی و تولید: ایران سامانه