خاطرهنگاری جانبازان
جانباز «حسینعلی شعبانی» متولد روستای آشیانه سفلی از خاطرات جبهه و جنگ گفت: «قطعنامه پذیرفته شده بود و بین رزمندگان ایران و عراق دیگر جنگ و درگیری نبود. یک روز صبح متوجه شدیم نیروهای بعث در حال زدن نیروهای پشت خط هستند که به ما دستور عقب نشینی دادند تا نیروها سازمان دهی شوند.»
کد خبر: ۵۷۷۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
خاطرهنگاری جانبازان
جانباز «حسین ساداتی» در خاطرات جبهه از نحوه اعزام تا جانبازی نائل آمدن را برایمان گفت: «چهارده سالم بود که از طریق بسیج راهی جهاد و رزم شدم و در پادگان سید حمزه سیدالشهدا (ع) آموزش دیدم و بعد به کردستان اعزام شدم. بعد از مجروحیت مجدد سالهای بعد به جبهه رفتم. تا اینکه بر اثر انفجار نارنجک تفنگی به جانبازی رسیدم و هنوز هم دو ترکش باقی مانده در سرم حرکت می کنند.»
کد خبر: ۵۷۷۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
خاطرهنگاری جانبازان
جانباز «حسین خبازی» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که در آن سالها راننده بلدوزر بود و در عملیات والفجر 4 در حین ساختن سنگر به درجه جانبازی نائل آمد. خاطره جانبازی ایشان را در این خبر از زبان خودشان بشنویم.
کد خبر: ۵۷۷۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
برگی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی»؛
«برای گرفتن گواهی رشد به دادگستری رفتیم. آنجا به من گفتند شما اختلاف سنیتان با این آقا خیلی زیاد است مگر شما را به این ازدواج مجبور کردهاند؟ ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
مروری بر زندگینامه شهید نیروی انتظامی «عباسعلی حقانی»
پدر شهید «عباسعلی حقانی» بیان میکند: وقتی با پاسگاه ایشان تماس گرفتم و گفتم هر اتفاقی که افتاده بگویید و مسئول پاسگاه گفتند که فرزند شما به شهادت رسیده به او گفتم از اینکه من را از سرگردانی درآوردید ممنونم، راضی هستم به رضای خدا.
کد خبر: ۵۷۷۲۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
«سال ۶۱ در موصل برایمان سخنرانی کرد. گفت ما باید به اسرای کربلا اقتدا کنیم و خط اونا رو دنبال کنیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
«همانطور که به دنبال جای مناسبی برای وضو میگشتم، چشمم به چیزی افتاد شبیه تختهای بزرگ یا کیسه شنی به نظر جای خوبی برای وضو بود. مشغول مسح بودم که ناگهان دیدم چیزی که رویش ایستادهام یعنی روی آب جسد یک عراقی است ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمندگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
دوست شهید «علی غریببلوک» نقل میکند: «علی آمد و ردش کردم. سنش نمیخورد. رفت و با پدرش آمد. پدرش گفت: ما تمام هستی خودمون رو برای اسلام گذاشتیم. با اخلاص هم هرچی داریم تقدیم میکنیم. پسر ما نیاز به رضایتنامه نداره!»
کد خبر: ۵۷۷۲۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر گرانقدر شهید «علیرضا خلیلی» طی مصاحبهای، به بیان خاطرهای از خواب دیدن صورت زخمی فرزندش در لحظه شهادت پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۷۱۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
دوست شهید «علیاکبر صادقی» نقل میکند: «وقتی مشتری جر و بحث میکرد او را راضی میکرد. میگفت: بین حق داشتن و مهربان بودن، مهربانی را انتخاب کن!»
کد خبر: ۵۷۷۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
جانباز ۷۰ درصد مرتضی اطلسباف:
جانباز ۷۰ درصد «مرتضی اطلسباف» گفت: دوران هشت سال دفاع مقدس، یک دوره طلایی در تاریخ ایران است، زیرا اگر تاریخ کشور را مطالعه کنید متجاوزانی که به ایران حمله کردند، موفق شدند، یک تکه زمین از ایران را با عنوان غرامت به نفع خودش مصادره کرده و به کشور صدمات سنگینی وارد کنند. اما طی دوران دفاع مقدس اینطور نبود.
کد خبر: ۵۷۷۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
کتاب «دختر کویر» به اهتمام «فاطمه میرزا اسماعیلی» و «زینب میرزا اسماعیلی» گردآوری و تالیف شده است که به صورت خاطرات ی از دوران بچگی و شهادت دایی «ربابه خانوم»، خانمی هفتاد ساله ساکن یزد میباشد.
کد خبر: ۵۷۷۰۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس، پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین ویژهنامه الکترونیکی خاطرات شهدای دفاع مقدس را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۷۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «8»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «چيزی به عيد نمانده است و ما بی خبر از همه چيز، نمیدانم در اين سلول در اين هوای سرد و بارانی که جای نشستن نداريم و نفت هم نيست چگونه مراسم را يعنی مراسم عيد را برگزار نمائيم...» متن کامل خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «7»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «هنوز هليکوپتر پرواز نکرده بود که چند دقيقه بعد صدای خمپاره شنيده شد که دشمن بعث به مقر ما پرتاب شد فوری همه آماده باش شدند با تمام تجهيزات...» متن کامل خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «5»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «یکی از بچهها که در سلول بود و رفته بود صبحانه بگيرد و در سلول آن را روی زمين ريخته بود و بعد ما که آمديم گفتيم: صبحانه گرفتی؟ گفت بله ولی مربا ريخت روی زمين، گفتيم از دوباره گرفتی؟ گفت نه جمعش کردم! که يک جوک تاريخی گفت که نظريش پيدا نمیشد...» متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «3»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «برف همه جا را پوشانده بود هوا خيلی سرد بود، من به اتفاق يکی از بچهها وارد سنگر بچههای ديگر شديم و...» متن کامل خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۶۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۵
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «1»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ناهار را در انديمشک خورديم و بعد حرکت کرديم؛ هوا خيلی سرد شده بود، ساعت 8 شب بود که با بچه ها آواز میخوانديم و پاهايمان حسابی يخ کرده بود، چيزی نمانده بود که اشک هايمان سرازير شود که...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۶۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
به مناسبت هفته دفاع مقدس، خاطرات همسر «شهید علیرضا اشرف گنجویی» در قالب کمیک؛ تقدیم نگاه شما مخاطبان گرامی میگردد.
کد خبر: ۵۷۶۹۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
کتاب «مردان آسمانی»؛ به قلم حسن معینیان، درخصوص کرامات و خاطرات شهدای دفاع مقدس است.
کد خبر: ۵۷۶۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴