وصیت نامه شهید "حسين رفاهى مجرد"؛
نوید شاهد - شهید" حسین رفاهی مجرد" در وصیت نامه خود با قلبی آکنده از عرفان می نویسد: «اين جا زندان است بايد بروم، من در جبهه آزاد بودم، آزاد از هر نوع وابستگى و همه چيز را كنار زدم و از همه چيز گذشتم و مى‌خواستم كه به معشوقم نزديك شوم».
شهید حسین رفاهی منفرد


به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید حسین رفاهی مجرد در نهمین روز از خرداد ماه 1345 در شهرستان فریمان دیده به جهان گشود. پدرش "اسدالله رفاهی"، کارگر بود و مادرش "خدیجه فیاض بخش" نام داشت. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و مانند پدر خود به کارگری مشغول شد. شهید رفاهی در سال 1363 ازدواج کرد. او که پس از شروع جنگ به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافته بود دلاوری های بسیاری را از خود در برابر دشمن بعثی نشان داد. شهید حسین رفاهی سر انجام در روز هفتم مهر ماه 1364‌ با سمت تکاور در پاسگاه‌زید بر اثر اصابت گلوله توپ و سوختگی ناشی از آن به شهادت رسید. 

اکنون مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت صادق شهرستان فریمان واقع شده است.

در متن وصیت نامه "شهید حسین رفاهی" چنین آمده است :


«بسم الله الرحمن الرحيم ‎»

«وصیت نامه شهید حسين رفاهى مجرد»

أوَّلُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ شَهِيدٌ. «رسول اكرم (ص)»


‏قلم، بنويس. بنويس حقايق را، نه ريا، كه اگر براى ريا كارى كنى بشكند آن دستى كه تو را به لرزه در مى‌آورد. بنويس كه در تاريخ ثبت گردد و تو هم اى تاريخ جاى ده در قلب خودت آنچه كه حق است و اگر تو نيز حق را انكار كنى به حقانيت حسين (ع) روزى رسوا خواهى شد. بنويس كه شيران روز و زاهدان شب چگونه به پيكار و جهاد در راه شرافت بشريت مى‌پرداختند و با كه كارزار مى‌كردند و پشتيبان آنها كه بود. اينك نوبت غرش شيران ايران است كه همچنان مى‌غرند و دل دريا را پاره مى‌كنند تا اين كه پاك و هموار سازند راهى را كه همانا صاحبش مهدى (عج) است.

سلام به اندازه غرش تفنگم، سلام به اندازه برد تفنگم، به شما امت اسلام و با حمد و سپاس پروردگار بزرگ و سلام و درود فراوان بر امام زمان ولى عصر (عج) و درود بيكران به امام امت حضرت امام خمينى و سلام بر شهداى اسلام و انقلاب اسلامى ايران و سلام بر تمام رزمندگان اسلام در جبهه نبرد حق عليه كفر و شرك و الحاد.

سخنم را آغاز مى‌كنم، گرچه زبانم عاجز است در برابر شما سخن گويم، ولى چند سفارش مى‌كنم، اگر كشته شدم فقط دعا كنيد كه خدا مرا در زمره شهيدان درگاهش قرار دهد و مرا غسل ندهيد و كفن نكنيد چون رهبرم حسين (ع) نه كفن داشت و نه غسل. مادر جان، مى‌دانم كه اگر كشته شوم براى تو دردناك است ولى چه مى‌شود كه دين خدا در خطر است، در ضمن من هم كه مال خدا هستم پس مرا حلال كن، حلالم كن تا همچون پرنده‌اى آزاد در آسمان آرزوهايم پرواز كنم مرا حلال كنى تا خدايم مرا ببخشد. مادرم، تو گذاشتى كه من به جبهه بروم يادت بيايد آن روزى كه با هم صحبت كرديم برايت گفتم كه اين جا زندان است بايد بروم، من در جبهه آزاد بودم، آزاد از هر نوع وابستگى و همه چيز كنار زدم و از همه چيز گذشتم و مى‌خواستم كه به معشوقم نزديك شوم.

خدايا، تو جان دادى و جانم خواهى گرفت مرا در آن صراط گذار كه هيچ گاه در لحظه جان دادن غفلت نكنم.

خدايا، به من نعمتها دادى كه من قدرش را ندانستم و نه لياقتش را داشتم پس مرا زبانى ده كه سپاسگزار تو باشم.

خدايا، به حدى گناه كرده‌ام و از فرمان تو سرپيچى كردم كه شرمنده‌ام، مرا از بخشندگان درگاه خود قرار ده.

خدايا، هرگز مرا به خودم وا مگذار كه بى تو هميشه هيچم.

خدايا، هر چه بخواهم هست و هر چه بگويم نا كافى و هر چه بشنوم ناقص و هر چه تو بدهى لازم و هر چه درك كنم نا كامل و هر چه حس كنم نا محسوس و هر چه ببينم نا معلوم.

خدايا، آنى به من عطا كن كه با داشتنش تو را بهتر درك كنم.


والسلام ‎                       

                    




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده