فرازی از وصیت نامه «شهید آداب»
سهشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۰
نوید شاهد - در ادامه مطلب بخشی از وصیت نامه «شهید محمود آداب» نانوای نیشابور را مطالعه می کنید که این شهید گرانقدر برای دفاع از ارزش ها و میهن اسلامی خود جان خود را ایثار کرده است.
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید محمود آداب، در روز بیست و پنجم مرداد ماه سال 1348، در شهرستان نیشابور دیده به جهان گشود. پدرش "علیاکبر آداب"، نانوا بود و مادرش "حسینه مختاری" نام داشت.
شهید آداب در حد دوره ابتدایی تحصیل کرد و پس از آن یاور پدر بود و به نانوایی مشغول شد. او در سال 1364 ازدواج کرد و خداوند با زندگی آنان یک فرزند دختر هدیه داد.
در دوران دفاع مقدس از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافته بود تا از میهن و ملت این سرزمین اسلامی دفاع کند؛ اما در روز چهارم دی ماه سال 1365، در منطقه شلمچه به فیض شهادت نایل آمد.
اکنون مزار این دلاورمرد نیشابوری در گلزار شهدای بهشت فضل این شهرستان واقع شده است.
متن وصیت نامه شهید محمود آداب:
بِسمِ رَبِّ الشُّهداءِ وَالصِّدیقین وَالصّالِحین
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ «هرگز کسانى را
که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده
مى شوند.
که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده
مى شوند.
آرى! خداوند در این آیۀ شریفه به انسان نوید مىدهد که اى انسان! بدان و آگاه باش تو که در این راه کشته شده اى، تو نمرده اى؛ بلکه زنده [و] جاویدانى.
آرى؛ پدر و مادر و همسر عزیزم! من با این حرکت و با این «قیام فى سبیل الله» کوشیدم تا شاید نعمت سعادتبخش و جاویدان الهى شامل حالم گردد؛ ولى خواستم و مىخواهم آنگونه بمیرم که در مُردنم نقش حیات و زندگى باشد و آنگونه بمیرم که زنده باقى بمانم.
آرى! پدر و مادر عزیزم که سالیانى چند، بار سنگین و کمرشکن زحمت را متحمل شدید تا مرا به آنچه که مىخواهید و خواست خداست برسانید و اکنون که مرا به این نقطه مبدأ تکامل رشدى رساندید، انتظار داشتید که عصاى دست شما گردم [اما چنین نشد!]
و تو اى پدر و مادر عزیزم! بدانید که ما هرلحظهاى که از عمرمان مىگذرد، [در] آزمایشگاه الهى مورد آزمایشیم؛ چراکه؛ «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» «و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را!»
آرى پدر و مادر عزیز! در این برهه از زمان که انقلاب اسلامىمان مواجه با خطراتى چند از سوى دشمنان داخلى و خارجى قرار گرفته، نیاز به [یارى] حتى شما و دیگران دارد. من نیز برحسب وظیفهاى که خدا و ائمه(ع) برایم تعیین نموده بودند، بهسوى جبهه روانه شدم و چندینبار به جبهه رفتم تا شاید من هم نقشى در انقلاب داشته باشم و بتوانم دینم را بهنحو احسن به اسلام و جمهوري اسلامى و این انقلاب ادا کنم. چندینبار به جبهه روانه شدم تا شاید مرگِ با سعادت الهى [یعنى شهادت] شاملِ این بنده حقیر گردد؛ ولى کاسب همیشه به کار خود [وقوف] دارد و بس آگاه و ماهر است و همیشه از میان میوهجات، برترین و عالىترین را انتخاب مىکند، نه گندیدهشده و پوسیده را!
آرى! پدر و مادر عزیزم. من دوباره به جبهه رفتم؛ ولى بازهم خدا مرا خریدارى نکرد و مرا انتخاب ننمود و اینبار که بار چهارم است، امیدوارم که خدا مرا هم قبول درگاهش کند و این نعمت سعادت را نصیب فرماید، إنشاءالله. در مقابل همۀ اینها صبر پیشه [کنید و در قبال] این مصیبتِ دورى فرزند از پدر و مادر، دیو بىصبرى و ناشکیبایى را به زانو درآورید و در مقابل همه مصیبتها و سختىهایى که براىتان بهوجود مىآید فقط و فقط بگویید:
«انالله و انا الیه راجعون!»
آرى خداوند در این آیه مىفرماید: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَۀٌ قَالُوا إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »؛ «[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مىگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم».
حال با خواهران عزیزم سخن دارم. خواهران عزیز! شما باید مثل فاطمه(س) زهراگونه باشید و حجاب خود را حفظ کنید. از برادرانم مىخواهم که براى انقلاب کوشش کنید و به جبههها هم کمک کنید.
آرى تو اى همسرم! امیدوارم مرا ببخشى که نتوانستم شوهر خوبى براى تو باشم؛ ولى این را بدان و خوشحال باش که شوهرت براى اسلام و قرآن از این دنیا پا به دنیاى آخرت نهاد. امیدوارم که از من راضى باشى. از تو مىخواهم که براى من همیشه در سر نماز از خدا بخواهى که مرا با شهیدان کربلا قرار دهد و از تو التماس دعا دارم، والسلام!
پدرجان! از تو مىخواهم که مرا ببخشى. از تو مادرجان هم مىخواهم که مرا ببخشى. و از تمام دوستان و آشنایان از طرف من معذرت بخواهید و بگویید که از من راضى باشند،
والسلام! برایم دعا کنید! براى تمامى رزمندگان و براى امام امت خمینى بتشکن [دعا کنید.] برایم گریه و زارى نکنید؛ چون دشمن خوشحال مىشود. همیشه خوشحال باشید. راه سختى در پیش است، والسلام! اگر توانستید برایم روزه بگیرید؛ چون دوست دارم گناهکار نباشم. نماز هم برایم بخوانید. امیدوارم که مرا ببخشید. امام را دعا کنید، والسلام علیکم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار!
مورخ 1366/08/28
مورخ 1366/08/28
نظر شما