فرازی از وصیت نامه شهید حسین رفاهی مجرد؛
نوید شاهد - شهید حسین رفاهی مجرد در خصوص جبهه های نبرد حق علیه باطل در وصیت نامه خود نوشته است: «قلم...! بنويس ... بنويس كه شيران روز و زاهدان شب چگونه به پيكار و جهاد در راه شرافت بشريت مى‌پرداختند و با كه كارزار مى‌كردند و پشتيبان آن‌ها كه بود. اينك نوبت غرش شيران ايران است كه همچنان مى‌غرند و دل دريا را پاره می‌كنند تا اينكه پاك و هموار سازند راهى را [که] همانا صاحبش مهدى (عج) است».

بنویس كه شيران روز و زاهدان شب چگونه جهاد کردند

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید حسین رفاهی مجرد، در روز نهم خرداد ماه 1345 در شهرستان فریمان به دنیا آمد. پدرش "اسدالله رفاهی مجرد"، کارگر بود و مادرش "خدیجه فیاض بخش"نام داشت. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و به کارگر مشغول شد. در سال 1363 نیز ازدواج کرد.

در دوران دفاع مقدس به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و پس از رشادت های بسیار در روز هفتم مهر ماه 1364 با سمت تکاور در پاسگاه‌زید بر اثر اصابت گلوله توپ و سوختگی ناشی از آن به شهادت رسید.

اکنون مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت صادق فریمان واقع شده است.

متن وصیت نامه شهید رفاهی به شرح ذیل می باشد:


بسم الله الرحمن الرحيم
 

قلم...! بنويس...! بنويس حقايق را، نه ريا! كه اگر براى ريا كار كنى، بشكند آن دستى كه تو را به لرزه در مى‌آورد و بنويس كه در تاريخ ثبت گردد و تو هم اى تاريخ جاى ده در قلب خود آنچه كه حق است و اگر تو نيز حق را انكار كنى به حقانيت حسين (ع) روزى رسوا خواهى شد؛ بنويس كه شيران روز و زاهدان شب چگونه به پيكار و جهاد در راه شرافت بشريت مى‌پرداختند و با كه كارزار مى‌كردند و پشتيبان آن‌ها كه بود. اينك نوبت غرش شيران ايران است كه همچنان مى‌غرند و دل دريا را پاره می‌كنند تا اينكه پاك و هموار سازند راهى را [که] همانا صاحبش مهدى (عج) است.

سلام: به اندازه غرش تفنگم! سلام: به اندازه برد تفنگم! به شما امت اسلام و با حمد و سپاس پروردگار بزرگ و سلام و درود فراوان بر امام زمان(عج) و درود بي‌كران بر امام امت حضرت امام خمينى و سلام بر شهداى اسلام و انقلاب اسلامى ايران و سلام بر تمام رزمندگان اسلام در جبهه نبرد حق عليه كفر و شرك و الحاد.

سخن را آغاز مى‌كنم اگرچه زبانم عاجز است در برابر شما سخن گويم ولى چند سفارش مى‌كنم، اگر كشته شدم فقط دعا كنيد كه خدا مرا در زمره شهيدان درگاهش قرار دهد و مرا غسل ندهيد و كفن نكنيد چون رهبرم حسين (ع) نه كفن داشت و نه غسل.

مادر جان: مى‌دانم كه اگر كشته شوم براى تو دردناك است ولى چه مى ‌شود كه دين خدا در خطر است؛ در ضمن من هم كه مال خدا هستم پس مرا حلال كن! حلالم كن تا همچون پرنده‌اى آزاد در آسمان آرزوهايم پرواز كنم! مرا حلال كن تا خدايم مرا ببخشد!

مادرم: تو گذاشتى كه من به جبهه بروم. يادت مي آيد آن روزى كه با هم صحبت می كرديم! برايت گفتم كه اينجا زندان است! بايد بروم. من در جبهه آزاد بودم؛ آزاد از هر نوع وابستگى و همه چيز كنار زده و از همه چيز گذشتم و مى‌خواستم كه به معشوقم نزديك شوم. خدايا! تو جان دادى و جانم را خواهى گرفت؛ مرا در آن صراطی گذار كه هيچگاه در لحظه جان دادن غفلت نكنم. خدايا! به من نعمت‌ها دادى كه من قدرش را ندانستم و لياقتش را نداشتم؛ پس مرا زبانى ده كه سپاسگزار تو باشم. خدايا! به حدى گناه كردم و از فرمان تو سرپيچى كرده‌ام و شرمنده‌ام؛ مرا از بخشودگان درگاه خود قرار ده. خدايا! هرگز مرا به خود وا مگذار كه بى تو هميشه هيچم. خدايا! هر چه بخواهم کم است و هر چه بگويم نا كافى و هر چه بشنوم ناقص و هر چه تو بدهى لازم و هر چه درك كنم ناكامل و هر چه حس كنم نامحسوس و هر چه ببينم نامعلوم؛ پس خدايا! آنى به من عطا كن كه با داشتنش تو را بهتر درك كنم. (والسلام)

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

حسین رفاهی مجرد             

 



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده