زندگینامه شهید رضا فراهانی
چهارشنبه, ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۹
شهادت رضا اثرات سازنده اي را به دنبال داشت. مادر وي زماني که جنازه فرزندش را آوردند، لباس او را در آورد و بر تن پسر ديگرش کرد و گفت: راه برادرت را ادامه بده. برادر رضا نيز به تايباد مي رفت و در مبارزه با منافقين از خدا بي خبر شرکت مي کرد و بدين صورت راه برادرش را ادامه مي داد.
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید "رضا فراهانی" اول فروردين ماه سال 1339 همزمان با ماه محرم در شيروان متولد شد. تا سوم ابتدايي را در بجنورد تحصيل کرد و بعد به علت انتقال پدر به مشهد، دوره راهنمايي را در مدرسه عنصري و دوره متوسطه را در مدرسه کورش و فردوسي اين شهر گذراند. در دوران کودکي کتابهاي داستاني و در سن جواني کتابهاي مذهبي سياسي را از قبيل کتابهاي شهيد مطهري و نهج البلاغه را مطالعه مي کرد.
فعاليتهاي اجتماعي شهيد در دوران نوجواني تا پيروزي انقلاب شرکت در تظاهرات و پخش اعلاميه و نوار و کتاب بود. با اکثر روحانيون مبارز از جمله شهيد هاشمي نژاد، و آيت الله مرعشي نجفي ارتباطي نزديک داشت.
پس از پيروزي انقلاب لحظه اي از مبارزه در راه اسلام غافل نبود. پس از عضو شدن در سپاه، در شهرستان تايباد مشغول خدمت شد و ضمن کار در سپاه به عنوان مربي پرورشي در مدارس نيز فعاليت داشت. او در مبارزه با ضد انقلابيون و جنگ کردستان شرکت کرد.
پس از شروع جنگ تحميلي از همان جا عازم جبهه هاي جنوب شد و در جبهه به علت منهدم کردن تعداد زيادي تانک به شکارچي تانک معروف شده بود. او نسبت به دين و اعتقادات مذهبي بسيار حساس بود. وقتي نسبت به اعتقادات توهين مي شد، سخت عصباني مي شد، اول سعي مي کرد با منطق برخورد کند و در غير اين صورت از چيزي باکي نداشت.
شهید "رضا فراهاني" دنیا و ظواهر دنیوی برایش ارزشی نداشت، ساده زندگی می کرد و اکثر روزها روزه بود و هیچکس از روزه داشتنش مطلع نمی شد، زماني که به سن ازدواج رسيد، دختري از يک خانواده مومن و نجيب را براي خواستگاري انتخاب کرده بود که قبل از آن به جبهه رفت و شهيد شد.
شهيد به امام علاقه فراواني داشت و مي گفت: ايشان هر کاري را از من بخواهند از انجامش کوتاهي نخواهم کرد. او براي بازگشت امام به وطن از هيچ کوششي دريغ نمي کرد. او اعتقاد داشت که عراق جنگ را به تحريک آمريکا و ساير قدرتهاي استعمار شروع کرده است لذا مقابله و جنگ را واجب مي دانست.
شهادت رضا اثرات سازنده اي را به دنبال داشت. مادر وي زماني که جنازه فرزندش را آوردند، لباس او را در آورد و بر تن پسر ديگرش کرد و گفت: راه برادرت را ادامه بده. برادر رضا نيز به تايباد مي رفت و در مبارزه با منافقين از خدا بي خبر شرکت مي کرد و بدين صورت راه برادرش را ادامه مي داد.
رضا دو بار به جبهه اعزام شد. اولين بار به عنوان فرمانده گروه تخريب و شناسايي که حدود سه ماه در کردستان حضوري فعل داشت و دومين بار اعزامش به منطقه شوش بود. بزرگ ترين آرزويش پيوند مسلمانان و شهادت در راه خدا بود. در تاريخ 7 فروردين 1361 با اينکه فرمانده بود، به همراه گروهي به عنوان آرپي جي زن در انهدام تانکهاي دشمن حضور داشت، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفيع شهادت نايل آمد. پيکر مطهرش در گلزار شهداي تايباد به خاک سپرده شد.
نظر شما