خدا میخواست برگردی!
به گزارش نوید شاهد ایلام، پلاکهای متبرک آمدند. هنوز آسمان میهنم پر از نفسهای خوبانی است که روزی بر بالهای ایمان و عشق، کاروان کاروان، عاشقانه رفتند و امروز، هنوز صدای گامشان در دل و جانمان طنینانداز است.
چه روزهای باشکوهی، چه مردان دلاوری! با هر چه عشق نام شما را میتوان نوشت، مردانی که یک شبه از پلههای آسمان گذشتند.
قرار نیست فراموشتان کنیم، قرار نیست برادر! هنوز پلاکهایتان در راهند، هنوز دستهایمان را به تابوتهای آسمانی شما میرسانیم که در مخملی از پرچم میهنم پیچیده شدهاند.ای خورشیدهای همیشه،ای پرندههای رفته تا آن سوی آبیهای دور از دسترس،ای ستارههایی که هنوز در آسمان شهرم فرداهای روشن را بشارت میدهید، میخواهم بال در بالتان مثل دیروز در لحظههای سبز و زلال پرواز کنم.
دوستتان دارم مثل برادر، مثل روزهای خاطرهانگیز اعزام، شما فراموش نمیشوید.
هنوز باورم این است که بهتر از شما برادری نبود!
سالهای بی قراری به سرآمد، مادران انتظار آمدهاند با عکسها یتان که سالهاست درون قابها سکوت کردهاند. دعاهایشان به مرزهای اجابت رسیده است. وحالا از پس سالها انتظار، تو پیدا شدیای پاکباخته وطن! و حالا مادرت به استقبال تو آمده است.
خدامی خواست برگردی
و این گونه رهاسازی/
از آن دلواپسیها مادر چشم انتظارت را
انتهای پیام/