خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 4

خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی والدین شهدا

امام حسین (ع) حکم شهادت را در دلش انداخته بود

مادر شهید «محمد ملایی سیرویی» می‌گوید: «شهید به صورت داوطلب به جبهه رفت. زمانی که می‌خواست به جبهه برود به او گفتم؛ پسرم هنوز زمان جبهه رفتنت نرسیده ولی او گفت؛ مادر من شهادت را می‌خواهم و خواسته‌ام این است که داوطلب به جبهه بروم. حکم امام حسین(ع) در دلم نشسته است که به جبهه بروم.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

جهاد همسرم در جبهه و جهاد من تربیت صحیح فرزند بود

همسر شهید "غلامحسین احمدی " در خاطراتی از نحوه آشنایی و ازدواج خود با شهید احمدی برایمان گفت و اینکه همسرش بعد از ازدواج راهی جبهه شد. همسر شهید با تربیت صحیح فرزند خود را به مدارج بالای علمی رسانید تا همانند همسرش خدمت گذار به ایران و اسلام باشد.
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

مادر رُخصت می‌دهی به خط مقدم بروم؟

رابعه دربندی مادر شهید رمضان ساجدی از خوش رفتار و حسن خلق فرزندش گفت: «رمضان بسیار خوش خلق بود. وقتی رفت سربازی فرمانده‌اش با من صحبت کرد و اجازه از من گرفت که پسرم را به خط مقدم میخواهد ببرد و رمضان اجازه شهادت را از من گرفت و رفت.»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

مادری که تک پسرش را در راه اسلام داد

مادر شهید"رضا شیرخانی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «سنش کم بود و من باورم نمی شد بتواند جبهه برود. خیلی اصرار داشت شناسنامه اش را با کسی عوض کند تا بتواند به جبهه برود. در نهایت به صورت بسیجی موفق شد به جبهه برود. مدتی گمنام بود و در این مدت بر من که تنها پسرم را از دست داده بودم، خیلی سخت گذشت.»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

از ولادت در عید قربانی تا شهادت در جزیره مجنون از زبان مادر

مادر شهید "حسین مزیدآبادی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «حسین روز عید قربان به دنیا آمد، برای همین او را حاج حسین آقا صدا می‌کردند. در ایام جبهه و جنگ با دستکاری شناسنامه‌اش به جبهه کردستان می‌رفت. هرگاه به مرخصی می‌آمد، با ذوق فتوحات جبهه را برایمان می‌گفت.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

خاطرات ماندگار همسر شهید از اخلاق نیکوی او

همسر شهید «ایرج ابرسان» در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «ایرج در خانه من را عزیز صدا می‌کرد. بسیار مهربان بود و در همه کارهای خانه با من مشارکت داشت.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا

ای کاش روز آخر می‌دیدمش!

مادر شهید «احمد داود آبادی» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «احمد راه خودش را انتخاب کرده بود. روزی که می‌خواست راهی جبهه شود به گفته همسایگان خیلی چشم به راه بوده که ما به بدرقه او برویم و من از این بابت خیلی دلم می‌سوزد. ای کاش روز آخر می‌دیدمش!»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

پرچم جهاد در دست کوچکترین فرزند خانواده اکبری

مادر شهید "احمد اکبری" در خاطراتی از رشادت‌های کوچکترین فرزندش گفت: «دوران انقلاب بسیاری از شب‌ها در مسجد می‌ماند و کشیک می‌داد. داوطلبانه راهی جبهه شد و بعد از مدتی به عنوان راننده لودر در عملیات خیبر شرکت کرد که به شهادت رسید.»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

روحیه بخشنده بودن شهید از زبان مادر

مادر شهید "ابوالفضل آهنگرانی" در خاطراتی از بخشنده بودن فرزند شهیدش گفت: «ابوالفضل بسیار دل رحم و مهربان بود، حتی لباس تنش را به نیازمندان می بخشید.»

رسیدن به مقام شهادت نتیجه تربیت صحیح والدین

مادر شهید "ابوالفضل ایبک آبادی" در خاطراتی از فرزندش گفت: «خدا را شکر که با این همه سختی که کشیدم، فرزندانم خوب تربیت شدند. ابوالفضل کودک بود که نماز شب میخواند و تمام فرائض دینی خود را به جا می آورد.»

خاطرات جانباز جبهه‌های شلمچه و روزهای سخت دفاع مقدس

جانباز مسعود سراجیان با سمت فرمانده دسته در جبهه های جنوب و شلمچه از خاطرات دفاع مقدس گفتند: «ما با حداقل امکانات، چهار روز در کمین بودیم و آنجا خیلی بر ما سخت می‌گذشت و خیلی از دوستانم شهید شدند. این خاطرات برایم شبیه یک رویا بود که باورش سخت است.»

روایت پدری دلسوخته از سر بریدن فرزند شهیدش

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر بزرگوار شهید «رضا حکیمی خلیل آباد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

خدمت صادقانه از ویژگی‌های شخصیتی شهید دهقانی بود

پدر شهید «محمد دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «هم به نیروی انتظامی و هم به محیط زیست علاقه داشت ولی از آن جایی که بیشتر به طبیعت کشش داشت به محیط زیست رفت. خیلی به کارش اهمیت می‌داد، همه می‌دانند که شهید خدمت صادقانه می‌کرد، حتی شخصی که شهید را به شهادت رساند از کارش پشیمان بود و می‌گفت شهید خیلی مهربان بود و...»
خاطره نگاری والدین شهدا

مادر شهید شفیعی: خدا فرزندم را دوست داشت و پیش خودش برد

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر سرافراز شهید «اکبر شفیعی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

پاسداری که در اثر شکنجه‌های اشرار به شهادت رسید

مادر شهید «عبدالحسین امیری» می‌گوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، همیشه نمازش را می‌خواند و روضه‌خوان مجلس سیدالشهدا (ع) بود. در روستای سردشت با اشرار مبارزه می‌کرد که در یکی از همین درگیری‌ها به مدت چهار ساعت توسط اشرار شکنجه می‌شود و...»
خاطره‌نگاری جانباز سرافراز

جبهه، محلی برای آموزش و تربیت بود

جانباز اسرافراز «محمد حسن خیربخش» می‌گوید: جبهه محلی برای آموزش و تربیت بود. آنجا دانشگاه ما بود و اشتیاق و اخلاص رزمندگان همه را پای کار نگه داشته بود. 
خاطره‌نگاری جانباز سرافراز

تهیه نفت برای افراد مُسن از خودمان واجب‌تر بود

جانباز اسرافراز «حسن رئیسی» می‌گوید: اکثر اوقات در صف می‌ایستادیم و برای پیرزن و پیر مردانی که توانایی ایستادن در صف را نداشتند، نفت تهیه می‌کردیم. این موضوع در حالی بود که خودمان در خانه نفت نداشتیم تا گرم شویم. همه دوستان و نزدیکانم در ذهن خود تفکر کمک به هم نوع را داشتند. 
خاطرات شفاهی والدین شهدا

ما باید امثال شهید بهشتی‌ها را در کشور داشته باشیم

مادر شهید «حسین یزدی یحیی آبادی» می‌گوید: «روزی که شهید به دنیا آمد ولادت حضرت علی (ع) بود. پدرش خیلی خوشحال بود و می‌گفت پسرم سعادتمند می‌شود. به کلاس‌های مختلف زبان مثل انگلیسی، عربی و فرانسوی می‌رفت. به شهید می‌گفتم مادر این همه کلاس به چه دردت می‌خورد، می‌گفت شهید بهشتی حرف زبان بلد بود. ما باید تو کشور امثال شهید بهشتی‌ها را داشته باشیم.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا

فرزندم باور داشت که باید به کشورش خدمت کند

مادر شهید «چنگیز دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «خیلی خوش اخلاق و با ایمان بود، همه او را به عنوان یک انسان با معرفت می‌‌شناختند. انقلابی بود، فرزندم باور داشت که باید به کشورش خدمت کند. زمانی که در حال مبارزه با قاچاقچیان بود دچار سانحه می‌شود و به شهادت می‌رسد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا

دفاع از وطن وظیفه همه ماست

پدر شهید «افروتن شمسایی» می‌گوید: به شهید گفتم الان زود است که بخواهی به سربازی بروی ولی او گفت؛ «می‌خواهم به صورت داوطلب بروم و اگر شهید شوم برای شما یک سعادت است»، تو توپخانه خدمت می‌کرد و بعدها بی‌سیم‌چی شد. اینطور نیست که ما راحت باشیم و بگوییم بقیه هستن که از کشور دفاع کنند، دفاع از وطن وظیفه همه ماست.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه