خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «خانعلی ملایی سیرویی» میگوید: نمازهایش را مرتب میخواند و همیشه مشغول تلاوت قرآن بود. یک روز که قرآن میخواند، مادربزرگش گفت؛ مادرجان، انشاءالله یک روز هم برای من قرآن بخوانی. اما شهید پاسخ داد؛ مادر، شاید من زودتر از تو رفتم. او در محل کارش بود و قصد داشت کپسولی را بلند کند که ناگهان کپسول منفجر شد و در این حادثه او و یکی از همکارانش به شهادت رسیدند.