خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 9

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید یوسفی:

فرزندم را بعد از شکنجه دادن به درخت آویزان کردند تا به شهادت رسید

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین بزرگوار شهید «سیدرضا یوسفی حکیم آبادی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.

شهید صفاری: در برابر لباس سبز انتظامی، مسئولیتی بزرگ و رسالتی سنگین دارم

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با همسر گرامی شهید «ایرج صفاری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطره‌نگاری والدین شهدا

انتظاری که با چند تکه استخوان و پلاک پایان یافت

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر بزرگوار شهید «محمدناصر یاوری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

حدس می‌زدم پسرمان جزء یکی از شهدای حادثه رزمایش باشد

پدر شهید «فخرالدین فلکنازی» می‌گوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، با همه صمیمی بود مخصوصا با من و مادرش. داشتم تلویزیون نگاه می‌کردم که شبکه خبر به صورت زیرنویس نوشته بود که حادثه‌ای در رزمایش رخ داده است و 19 نفر شهید شده‌اند، در آن لحظه حدس زدیم که احتمالا یکی از شهدا پسرمان باشد.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

خاطرات همسر شهید «محمد هراتی» از دلاوری‌های همسرش

همسر شهید "محمد هراتی" در توصیف همسرش گفت: «او بسیار مومن و با اخلاق بود. در دوران انقلاب در همه راهپیمایی ها شرکت می کرد. چهار سال از ازدواج ما نگذشته بود که به جبهه رفت و به شهادت رسید.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

روزی که قصد رفتن به جبهه کرد

همسر شهید "مجتبی حسینی" در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «روزی که مجتبی می‌خواست به جبهه برود من به او یادآور شدم که بچه‌هایش کوچک هستند و بدون حضور او نمیتوانم از عهده مراقبت آنها بر بیایم اما مجتبی تصمیمش را گرفته بود و ما را به خدا سپرد و رفت.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

دیدار ما تا به قیامت / خاطرات همسر شهید «غلامرضا محمدی»

خانم شریفی همسر شهید "غلامرضا محمدی" در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «سال 1364 به خواستگاری من آمد و بعد از دو ماه ازدواج کردیم. او بسیار خوب و مهربان بود، بعد از تولد اولین فرزندم هرچه اصرار کردیم حالا به جبهه نرو قبول نکرد. از دیدن فرزندش بسیار خوشحالی می کرد. میخواست عکس یادگاری از خودش و فرزندش داشته باشد که نشد و باید میرفت و دیگر هرگز بازنگشت.»
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

بانویی که نیت کرده بود با جانباز ازدواج کند

حمیده سادات شاه سیدی همسر شهید "سید عاسم موسوی" در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «من دختری بودم که خیلی دوست داشتم به جبهه بروم. دلم میخواست حداقل همسر جانباز شوم تا کمکی باشم. همه خواستگارها را رد میکردم و فقط میخواستم با جانباز ازدواج کنم تا اینکه سید عاسم به خواستگاری ام آمد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

پسرم از مادران شهدا خجالت می‌کشید

حاج حسین پدر شهید "الیاس محمدی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «الیاس بسیار مودب و باوقار بود، به سن جوانی که رسید به ما خیلی احترام می‌گذاشت. به عضویت بسیج درآمده بود و شب‌ها به پایگاه می‌رفت و روزها در مدرسه درس می‌خواند. وقتی شهیدی می‌آوردند می‌گفت من از مادران شهدا خجالت می‌کشم و برای همین به جبهه رفت.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

نام نیکی که از فرزند برای من ماند

مادر شهید "اسماعیل بیات شهبازی" در خاطراتی از وصف اخلاق فرزندش گفت: «او بسیار با اخلاق و مهربان بود. به پدر و مادر خود بسیار محبت می کرد و از هیچ کاری برای ما فروگذار نبود.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

قاب عکس تنها نشان من از فرزندم است

مادر شهید "اردشیر برخورداری" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «شش ماه به سربازی رفت و گمنام شد. هر اسیری آمد من قاب عکس شهید را برمی داشتم و به بهانه ای به خانه اسرا می رفتم و سراغ گمشده ام را می گرفتم.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

ام لیلا، جز شهادت برای من دعایی نکن

مادر شهید "ابراهیم داود آبادی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت:«ابرهیم خیلی با دیانت و اهل نماز و روزه بود. روزی به اتاق رفته بود و در را روی خودش را بسته بود وقتی داخل رفتم گفت مادر میخواهم وصیت نامه بنویسم. و وقتی من گفتم ان شالله داماد بشوی تو جوان هستی. از من خواست که جز شهادت برای او دعای دیگری نکنم.»
خاطرات شفاهی جانباز تقی تنها؛

تکرار قصه آب و خون در جبهه شلمچه

جانباز 70 درصد تقی تنها در خاطراتی از شلمچه گفت: «همسنگرم شهید مرتضی یاری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته بود و طلب آب می کرد. فردی که برای آب رفت او را هم زدند و هر دو پایش قطع گردید. سپس من راهی شدم که من هم آسیب دیدم.»
خاطره‌نگاری والدین شهدا

روایتی از شهادت معلم شهید «ولی الله شفیعی»

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر و برادر شهید بزرگوار «ولی الله شفیعی سورک» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین گرانقدر شهدا؛

وجودش را در تمام لحظات زندگی‌ام احساس می‌کنم

شهید «میرزا مرادی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آبان ماه 1366 در جبهه سلیمانیه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: «هر روز پسرم جلوی چشمانم هست و تمام لحظات زندگی‌ام وجودش را احساس می‌کنم.» فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می‌شود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

همانند سالار کربلا به شهادت رسید

نرگس عبدالله بیگی مادر شهید «سهراب مرتضایی» می‌گوید: «همرزمان سهراب برایم تعریف کردند که سهراب در حال خوردن آب به شهادت رسید.»
پدر شهید «حسن کاسبان»:

فرزندم را مانند علی‌اکبر حسین به خدا سپردم

پدر شهید «حسن کاسبان» نقل می‌کند: «وقتی پسرم برای خداحافظی آمد، یاد لحظه وداع حضرت علی‌اکبر با امام حسین (ع) افتادم. امام حسین گفت: خدایا همه زندگی‌ام را به تو می‌سپارم. من هم به خدا گفتم: حسن را به تو می‌سپارم.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این گفتگو جلب می‌کند.

پدر شهید «حسن کاسبان»: برای امام باید پسرم را قربانی می‌کردم

پدر شهید «حسن کاسبان» نقل می‌کند: «وقتی رادیو اعلام کرد امام می‌خواهند بیایند، گفتم: برای چنین رهبری باید پسر قربانی کرد، حسن گفت: مرا قربانی کن.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت نخست این گفتگو جلب می‌کند.
خاطره‌نگاری والدین شهدا

پیکر بی‌سر فرزند در دامن مادر

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر بزرگوار «احمد عسکر باغستانی» به مصاحبه پرداخته است. مادر این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: «خبر شهادت فرزندم را که آوردند گفتند فرزندم سر در بدن ندارد. گفتم می خواهم قامت فرزند شهیدم را ببینم چه با سر، چه بی سر.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

رضا افتخار مادر است

جمیله علی‌قاسمی مادر شهید «رضا ذاکریان مشایی» می‌گوید: «رضا خیلی مهربان بود. تمام تلاشش را می‌کرد که به مردم کمک کند. او عضو بسیج بود. جنگ که شروع شد تصمیم گرفت به جبهه برود. و در راه دفاع از کشورش به درجه جانبازی نائل و بعد از مدتی به شهادت رسید. من نیز افتخار می‌کنم که مادر شهید هستم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه