پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی، آلبوم خاطرات شهید والامقام «مهدی ابراهیمزاده جامبر» را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۸۴۰۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۸
آذرماه ۱۳۶۵ سیل سراسر استان بوشهر را فراگرفت و روستای دشتی به مانند قایقی روی دریای متلاطم بود. تعدادی از بچهها ناخواسته از اعزام جا مانند، اما فرمانده پایگاه و تعدادی از بسیجیان تصمیم به برگشت نداشتندو سرانجام به جبهه اعزامشدند...» در ادامه خبر متن این خاطراه را بخوانید.
کد خبر: ۵۸۳۹۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۸
برگی از خاطرات؛
«علی معتقد بود به اینهایی که نه در انقلاب نقش داشتهاند و نه برای تداوم و نگهداری آن کاری انجام میدهند و بعضاً هم با اصل اسلام و دین مشکل داشته و علیه آن تبلیغ میکنند، نباید اجازه جوسازی و تبلیغ علیه انقلاب و اسلام را داد ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۳۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۸
برگی از خاطرات؛
« در تابستان هم که درس و مدرسه تعطیل میشد، خود را با انجام کارهای آزاد مشغول میکرد تا از این طریق بتواند به قول خودش پول حلال برای رفع نیازمندیهایش کسب کند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمد انصاریان» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۳۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۷
تواضع و فداکاری حاج قاسم سلیمانی
در میان روایتهای بیشماری از زندگی سردار سپهبد قاسم سلیمانی، همواره ویژگیهایی چون تواضع، فداکاری و ارتباط عمیق با خداوند به چشم میخورد. از بوسیدن دست رزمندهای که برای دستبوسی پیش او آمده بود، تا خدمت بیوقفه به جانبازان و برگزاری نماز شبهای پر از ناله و اشک در دل شب، حاج قاسم همواره نشان داد که چگونه میتوان بهطور همزمان در میدان نبرد و در نزد خداوند، جهاد کرد.
کد خبر: ۵۸۳۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
در قسمتی از کتاب «پرواز تا بینهایت» که مجموعه یکصد و ۴۷ خاطره کوتاه و جذاب به همراه وصیتنامه و عکس از سرلشگر خلبان شهید «عباس بابایی» است، میخوانید: «شهید بابایی، هنگام خداحافظی، به من، که در آن زمان مسئولیت پشتیبانی پایگاه را به عهده داشتم، سفارش کردند که از وضع کارگران غافل نباشم ...»
کد خبر: ۵۸۳۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
سه روایت از مادر و همرزم شهید «محسن کرموند» را در ادامه می خوانید.
کد خبر: ۵۸۳۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۴
پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی نامهی شهید والامقام «صابرعلی ندائی» به دستخط خودش را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۸۳۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
خاطره شهید «محمد کرم دکامی» به نقل از برادر شهید؛
سال 64 پدرم برای انجام حج واجب اعزام شد و برادرم نیز همزمان برای شرکت در عملیات عاشورای 2 اعزام شد که در همین عملیات و در زمانی که پدرم در سفر حج بود به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.
کد خبر: ۵۸۳۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
کلیپی از تصاویر شهید «روح اله سپهوند» تهیه شده که در ادامه می بینید.
کد خبر: ۵۸۳۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
همسر شهید «قدرت بابا»:
«حال عجیبی داشتم، آرام و قرار نداشتم و مدام در حال گریه کردن بودم. دو روز دلم آشوب بود، حس غریبی داشتم تا اینکه خبر شهادت همسرم را به من دادند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «قدرت بابا» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۳۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطرات شهيد «تيمور بارانی بيرانوند» به نقل از مادر شهيد؛
مادر شهید «تیمور بارانی بیرانوند» درخصوص خاطرات فرزند شهیدش میگوید: من مخالف رفتن او به جبهه بودم ولی او با اصرار توانست به جبهه برود.
کد خبر: ۵۸۳۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
همرزم شهید «حسین چلوویان» نقل میکند: «میگفت: با اینکه گناهکاریم، اما خدای مهربان باز هم به ما لطف داره و نعمت خودش رو از ما نمیگیره. بعد میگفت: دوست دارم گمنام باشم.»
کد خبر: ۵۸۲۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
«از کربلای ۴ تجربه اندوختیم و خیلی درسها به ما داد. یکی اینکه پی بردیم که هر چقدر بدنسازی و آموزشهای آبی و خاکی را با بچهها کار کنیم، اثر مثبتی دارد ...» ادامه این خاطره از جانباز «حمزهعلی قربانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
«پنج یا شش روز به عید سال ۱۳۶۱ مانده بود. ساعت ده شب شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا که شامل یک سینه ریز و تعدادی دستبند بود به من داد و گفت: فردا به پول نیاز دارم. اینها را بفروش ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
برگی از خاطرات سید آزادگان؛
«وقتی به ایشان گفتند «کان عندی فلوس من حردان»، نزد من مقداری پول از روستای حردان است. آن پیرمرد دستها را به سوی آسمان بالا برد و شروع کرد به گریه کردن و شکرگزاری از خداوند. مادر ایشان که حدود صد و ده سال سن داشت، خود را روی زمین به جلو کشاند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
برگی از خاطرات شهید مدافع حرم «چگینی»؛
«الیاس آرام جواب میدهد سلام کبلاعلی چرا اینقدر داد میزنی مگه نمیبینی همه خوابیدند. کبلاعلی به سرعت به او نزدیک میشود به پایین شلوارش اشاره میکند و میگوید اینها چیه از خودت آویزون کردی؟ ...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»؛
«وقتی میخواست برگردد راننده به احترام ایشان در عقب ماشین را باز کرد تا آقای رجایی سوار شود. ایشان نه تنها سوار نشد، بلکه در عقب ماشین را هم بست ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۳
همسر شهید «قدرت بابا»:
«تلاش کردم با گفتن جملاتی مانند تحمل دوریاش را ندارم و نمیتوانم بدون او دوام بیاورد، از رفتن به جبهه منصرفش کنم، اما نشد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «قدرت بابا» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۲۸۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵
«بیسیمچی پایگاه که بچه تهران بود موج بیسیم را با موج رادیو هماهنگ کرده بود. وقتی که با بیسیم صحبت میکرد در رادیو پخش میشد ...» ادامه این خاطره از رزمنده دفاع مقدس «عباس مرادی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۸۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴