نوید شاهد-« پس از جلسه هنوز هم در حیرت بودم که ناگاه شهید عبدالرحیم مهدی زاده نزدم آمد و گفت:«حاجی ! لطفا اسم مرا برای رفتن بر روی مین، به فرماندهی بدهید.» تعجبم بیشتر شد و پرسیدم:«آخه اخوی، تو چرا این مطلب را در جلسه نگفتی؟!» سرش را پایین انداخت و گفت:« میترسیدم ریا شود. حالا اگر امکان دارد این کار را بکنید. صورتش را بوسیدم و اوغرق در شعف و شادی! خداحافظی کرد و رفت.» در ادامه خاطره ای از همرزم شهید «عبدالرحيم مهدي زاده» را بخوانید.