مشتاقانه و با آغوشی باز به استقبال شهادت رفتم
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید حبیب الله باری، در روز بیست و هشتم دی ماه سال ۱۳۱۷، در روستای بار از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. پدرش "ابوالقاسم باری" و مادرش "بیبی باری" نام داشت. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و در سال ۱۳۴۵ ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب سه فرزند پسر و دو فرزند دختر شد.
شهید باری، با شروع جنگ تحمیلی از سوی بسیج مردمی، داوطلبانه خود را برای دفاع از میهن اسلامی خود به جبهه های نبرد رساند. عاقبت پس از رشادت های بسیار در روز چهارم اسفند ماه ۱۳۶۲، در جزیره مجنون به شهادت رسید.
اکنون مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت فضل شهرستان نیشابور واقع شده است.
در ادامه مطلب فرازی از وصیتنامه شهید حبیب الله باری را مطالعه می نمایید:
«بسمه تعالی»
«وصیت نامه»
گر عاشق صادقی زمردن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ. «بقره ۱۵۵»
به آنان که در راه خدا کشته شدند مرده نگوئید بلکه آنان زنده اند، ولی شما درک نمیکنید
با درود و سلام گرم بی کران بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی ادامه دهنده خط سرخ حسین و با درود سلام به ارواح طیبه شهدای صدر اسلام تا کربلای کنونی و با درود سلام به حضور محترم ملت غیور شهید پرور ایران و تمام بلاد اسلامی بخصوص شما برادران خواهران عزیز من. حبیب الله باری فرزند ابوالقاسم دارای شماره شناسنامه ......، با اقرار به وحدانیت خداوند متعال و رسالت حضرت خاتم و امامت دوازده امام و با اعتقاد و به رهبری امام خمینی برای هدفی مقدس به جبههها رفتم و با عشق سرشار از ایمان و کینهای بس نفرت آمیز از متجاوزین به پیکار علیه ظالمان برخاستم و حال ای ملت و ای بازماندگانم در مرگ خونین و افتخار آمیزم گریه نکنید که همانا ما به سعادت ابدی رسیدیم پس امیدوارم اسلحه خونین من را برداشته و راه سرخم را بروید و امام عزیز را تنها نگذارید.
همسرم پس چند سفارش به تو دارم، که فرزندانم را زینب وار تربیت کرده تا بتوانند در آینده انشاالله خط سرخ پدرشان که همانا خط سعادتمندان است بروند و همسرم در شهادتم ناراحت نباش، چون من مرتبه چهارم است که به جبهه آمدم و خداوند در دفعات قبل شهادت در راهش را نصیب من نکرد و حالا هم در مرگ من اصلاً ناراحت نباش و با سربلندی و افتخار حالا که نصیبم شد، مفتخر به شوهری باشید که جان ناقابلش را در راه خدا اهداء نمود. همانطور که من هم نام حبیب ابن مظاهر هستم و همانطور که وی به ندای حسین لبیک گفت، من هم به ندای پیر جماران لبیک گفته و مشتاقانه و با آغوشی باز به استقبال شهادت رفتم. و به شما ای بنیاد شهید اگر جنازه من بدست شما رسید بگذارید جنازه ام را زن و بچه ام در شهر قبل از تشیع ببینند. والسلام؛ به امید پیروزی حق بر باطل.
پر رهرو باد راه شهیدان
حبیب الله باری