برايم گريه نكنيد و شيرينى بدهيد
فرازي از وصيت نامه شهيد
شهيد غلام محمد شفائي
فرزند كوچك شما غلام محمد شفايى به فرمان رهبر و نائب امام زمان چندين مرتبه كه به بسيج شركت كردم به خاطر كوچك بودنم قبولم نكردند و پس از نااميدى در جهاد سازندگى مراجعه كردم كه با رضايت پدر مهربانم و مادر محترمهام قبول كردند.
اى پدر و مادر مهربان، اگر چنانچه خداوند بخواهد كه در راه پيشرفت اسلام شهيد شوم خواهش و تمنائى كه دارم اين است كه برايم گريه نكنيد و در تعزيه من شيرينى بدهيد. اگر شهيد شدم، از شهادت علىاكبر امام حسين عليه السلام به ياد بياوريد و از شهادت ساير شهداى جنگ تحميلى به ياد بياوريد و ديگر اينكه جهاد سازندگى كه مرا قبول كرده حق دفاع ازاسلام بر ذمهام ثابت شد و برادرم رمضان كه خدمت سربازى را مىكند حق خودش را ادا مىكند نه اينكه حق مرا هم ادا كند، من بايد خودم حق خود را ادا كنم در راه اسلام و اگر صحيح و سالم از خدمت برگشتم حق خود را ادا كردهام، مسئوليتى در پيشگاه خداوند و رسولش و ائمه هدى ندارم و در هر دو دنيا سرافراز خواهم بود و اگر شهيد شدم چونكه در راه اسلام و قرآن شهيد شدم پدر و مادرم در پيشگاه خداوند افتخار كنند و بگويند خداوندا پسرم را در راه اسلام و قرآنت دادهايم كه در اينصورت در پيشگاه خداوند متعال و رسولش و ائمه هدى عليهم السلام هم در دنيا و هم در آخرت رو سفيد خواهيد بود اى پدر و مادر مهربان.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
زندگينامه شهيد
یکم شهریور 1348، در روستای مزگ از توابع شهرستان فریمان به دنیا آمد. پدرش غلام حیدر و مادرش گلنسا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. صافکار خودرو بود. از سوي جهادسازندگي در جيهه حضور يافت. چهاردهم شهریور 1365، در سرپلذهاب دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای بهشت رضای شهرستان مشهد به خاک سپردند.