نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - مادر شهید
روایتی خواندنی از التفات سلیمی پدر گرامی شهید «حسین سلیمی» منتشر شد؛
من به عنوان يک مسلمان ويک سرباز بايد تا انجا که ميتوانم سريعا در راه خدا و قران به فرمان رهبر انقلاب را گوش داده و از جان و دل پذيرا هستم بايد به گفتار امامان لبيک بگويم و هرچه زودتر به جبهه بروم تا بتوانم دين خود را نسبت به کشورم انجام دهم ومادرش تحت تاثير حرف هاي حسين قرار گرفت.
کد خبر: ۴۴۱۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷

مادر شهید عارف کایدخورده در گفت‌وگویی از صبوری، دلتنگی‌های پسر و درگذشت همسرش در کمتر از یک سال می‌گوید
من عارف را نمی‌بینم، ولی یادش همیشه هست و فکر می‌کنم او را دوباره خواهم دید. امید دارم که عارفم را به‌زودی ببینم. از هر کسی که به هر نوعی یاد پسرم و پدرش را زنده نگه دارد تشکر و دعایشان می‌کنم.
کد خبر: ۴۴۱۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

مادر شهید
مادر شهید گرزعلی شهبازی دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۴۱۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

سه ساله يا چهار ساله كه بود كنار ما مي ايستاد و با ما نماز مي خواند، نه اين كه فقط يك وعده يا يك روز و دو روز نماز بخواند...
کد خبر: ۴۴۱۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

روایتی خواندنی از فضیله تبریزیان مادر گرامی شهید «حسام ابوالقاسمی شیرازی» در ادامه می خوانید؛
بعد از آن شهید حسام گفت: من فقط می خواستم ببینم آیا شما را راضی هستید که من از شما دور شوم. شهید حسام به جبهه رفت و بعد از حدود دو ماه شهید شد و هنگامی که خبر شهادت او را برای ما آوردند، همرزمانش به خانه ما آمدند و به من می گفتند: که او را در هنگام سجده در نماز مغرب به شهادت رسید و به آرامی به زمین افتاد گویی که فرشته ای او را گرفته و به آرامی به زمین خواباند.
کد خبر: ۴۴۱۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

اوايل زندگي مان بود، هنوز اصغر را نداشتيم، يك روز پادرش بیمارشد، آن وقت ها كه مثل حالا ماشين زياد نبود، سوار درشكه اي شديم و رفتيم پيش دكتر، ساعت چهار بعد از ظهر بود كه از دكتر برگشتيم خانه
کد خبر: ۴۴۱۰۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۳۰

معرفی فرماندهان استان زنجان(1)؛
قامت بیات اول فروردین ماه سال 1340 در روستای قره آغاج به دنیا امد. او دومین فرزند یک خانواده پرجمعیت بود و دو خواهر و پنج برادر داشت و پدرش (یحی) در قره آغاج کشاورزی می کرد.
کد خبر: ۴۴۰۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

چون تولد حضرت عباس بود من روزه گرفته بودم . اون روز توی مسجد افطار کردم . از مسجد که اومدم خونه حالم عوض شد و نشسته خوابم برد . دیدم تو صحرا هستم و یه اسب سفید وجوان رو دیدم که یه علم هم دستش هست . یه پنجه هم روی علمش بود ومن رفتم جلو
کد خبر: ۴۴۰۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶

گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم
دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
کد خبر: ۴۴۰۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

نماینده‌ دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با حضور در منزل خانواده شهید «مغنیه» در بیروت، تصویری از دیدار پدر و مادر این شهید والامقام با رهبر انقلاب را به خانواده‌ شهید اهدا کرد.
کد خبر: ۴۴۰۸۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

روایتی مادرانه از خاطرات شهید «حسن رضا میرزایی گودرزی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
لبخند کمرنگی بی اختیار بر لبان مادر نشست . آلبوم را ورق زد . یکی از عکسهای زمان دبیرستان حسن رضا را تماشا کرد . سال سوم او با سالهای اوج مبارزات مردمی همزمان شده بود . حسن رضا در همان سالها به صف مبارزان انقلابی پیوست . بعد هم که انقلاب پیروز شد به عضویت بسیج درآمد و در جاهای مختلفی فعالیت می کرد . حسن رضا هر وقت که از میدان تیر به خانه بر می گشت ، به مادرش خبر می داد که در تیراندازی مقام اول شده است.
کد خبر: ۴۴۰۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

نوشته بود من به هیچ کس بدهکار نیستم!
من گفتم خداوند بهم پنج تا پسرسالم وفهمیده داده ، حالا یکی درراه خدا رفته . عیبی نداره چون مملکت ما الان نیاز داره وجنگه . هرکس حتی اگه مریض هم باشه باید سه ماه بره پشت جبهه خدمت کنه . خودش رفت کارکرد و پیراهن ضد شیمیایی خرید هشت تومن . گفت ، دوست نداره . خیلی مودب بود و الان هم بچه هام خیلی زحمت کش بودند .
کد خبر: ۴۴۰۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

گفت‌وگو با مادر و همرزمان شهید محمدمهدی ایثاری از یگان ویژه صابرین
شهید ایثاری به واقع ایثارگر بود. اهل خیر رساندن و کمک به دیگران و دست و دلباز و بخشنده بود و وابستگی به مال دنیا نداشت. مهربان و اهل کمک به پدر و مادر بود. شهید بهمن مصائبی از همرزمان شهید مهدی بود که چند سال بعد از ایشان به شهادت رسید نقل می‌کرد که در دوره آموزشی به اتفاق هم در حرم مطهر امام رضا (ع) زیارت می‌کردیم.
کد خبر: ۴۴۰۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴

«آمنه سلامه» مادر شهید ان جهاد، فواد و عماد مغنیه دوشنبه شب به لقاءالله پیوست.
کد خبر: ۴۴۰۱۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷

وصیت نامه شهید حشمت اله صابری
مادرم از تو می‌خواهم که زینب‌وار زندگی کنی و در مرگ من هرگز قطره‌ای اشک نریزی چرا که هدیه دادن در راه خدا گریه و زاری ندارد و اگر برای من اشک‌ریزی دشمن از اشک تو شادمان می‌شود.
کد خبر: ۴۴۰۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۶

مادر شهید
سکینه‌خانم درگی مادر شهید خسرو فارسی دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۳۹۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۱

روایتی از مادر طلبه شهید «طهماسب اسدی»؛
از همانجا به منزل بازگشتم و به خاطر قولی که به طهماسب داده بودم، به تشییع پیکر مطهرش نیز نرفتم و آرام و در خفا گریستم.
کد خبر: ۴۳۹۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸

از همانجا به منزل بازگشتم و به خاطر قولی که به طهماسب داده بودم، به تشییع پیکر مطهرش نیز نرفتم و آرام و در خفا گریستم.
کد خبر: ۴۳۹۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸

روایتی خواندنی ازآسیه هداوند خانی مادر گرامی شهید «مظفر هداوند» در ادامه می خوانید؛
بهش گفتم : «عزیز من، تو ترکش خوردی، زخمی شدی مادر! حالت خوش نیست نمی خواد بری. بمون همینجا به شاگردانت درس بد.» گفت : «مادر! پس شاگردام تتوی جبهه چی؟ اونا از درس عقب می افتن»
کد خبر: ۴۳۹۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸

خاطرات;
شهید حاصل زارعی در سال ۱۳۴۵ در خانواده‌ای کشاور و در یکی از روستاهای تابع شهرستان گناوه بنام گاو سفید شهبازی چشم به جهان گشود.ایشان در راهپیمایی‌ها و سخنرانی‌هایی که بر پا می‌شد بطور فعال و خستگی ناپذیر شرکت داشت . سرانجام در تاریخ ۱۳۶۲/۰۷/۲۸ به دیدار معبود شتافت .
کد خبر: ۴۳۹۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸