نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب
«مادر بزرگوار شهید گفتند حاج‌آقا من مدت‌هاست که آرزو داشتم شما منزل ما تشریف بیاورید و چشم براه بودم. حاج‌آقا بسیار ناراحت شدند و گفتند مادر، من را در کوتاهی که کردم ببخشید و عذرخواهی می‌کنم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «آیت‌الله هادی باریک‌بین پدر شهید مرتضی باریک‌بین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۶۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۶

معرفی کتاب؛
«رنج نامه» مجموعه خاطرات زنان استان ایلام در دفاع مقدس است که توسط بتول میرزایی گردآوری و تدوین شده است و نشر قلاویزان از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان در سال ۱۴۰۰ آن را به چاپ رسانده است.
کد خبر: ۵۳۶۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۵

کتاب «در امتداد زخم» خاطراتی از زبان همرزمان و خانواده سردار شهید عبدالرضا اسماعیلی اولین فرمانده گردان استان ایلام است که به زندگی آن شهید در دوران کودکی، جوانی، بزرگسالی و همچنین دوران دفاع مقدس و بعد از آن اشاره دارد که توسط «یاسر بابایی» نویسنده ایلامی گردآوری و تهیه شده و سوره‌های عشق، سپاه پاسداران ایلام آذر ۱۳۹۶ آن را به چاپ رسانده است.
کد خبر: ۵۳۶۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۴

مسئول کتابخانه موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس عنوان کرد:
خالقی گفت: در راستای تجهیز و به روز رسانی محتوای این مجموعه 570 عنوان کتاب از تازه های نشر در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران خریداری و به کتاب خانه اضافه شده است.
کد خبر: ۵۳۶۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۴

کتاب «پرواز تا بی نهایت»، مجموعه یکصد و ۴۷ خاطره کوتاه و جذاب به همراه وصیت‌نامه و عکس از سرلشگر خلبان شهید «عباس بابایی» است که در ۲۸۰ صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۳۶۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۳

«تابستان ۱۳۶۹» تازه‌ترین اثر مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است که در 40 خاطره به روایت دوران اسارت می‌پردازد و به تازگی راهی بازار نشر شده است.
کد خبر: ۵۳۶۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۳

انتشارات «سوره سبز» منتشر کرده است:
کتاب «در سایه جنگ» به قلم سرتیپ ستاد «فرض‌الله شاهین‌راد» نوشته شده و انتشارات «سوره سبز» آن را منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۳۶۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۵

کتاب داستانی «پلاک» با موضوع دفاع مقدس، توسط «نوشین نوری» برای گروه‌های سنی «ب»و«ج» به نگارش درآمده است.
کد خبر: ۵۳۶۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۲

در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نخستین فراخوان دریافت آثار نویسندگان نوقلم آذربایجان‌شرقی برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۳۶۰۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۱

«شهید قنبری که هنوز مشغول جابه‌جایی پیم نارنجک خود بود نارنجک در حال انفجار مرا با یک دست برداشت و از پنجره رو به سمت محوطه و ایوان پایگاه (منطقه بی‌خطر) پرتاب کرد، اما نارنجک به آهنی پنجره برخورد کرد و به وسط اتاق برگشت! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۵

برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین؛
«راه و رسم معمول رزمنده‌ها این بود که بعد از هر عملیاتی ما را می‌بردند و سطح عملیات و مناطق آزاد شده را نشان‌مان می‌دادند. انگار به ما انعام داده باشند. نمی‌توانستیم به خود بقبولانیم که این مناطق دست دشمن بوده و اکنون آزاد شده است و خون بهای این موفقیت چه بوده است؟ بعضی اوقات هنوز جنازه و مهمات عراقی‌ها روی زمین بود ...» ادامه این خاطره از زبان «شهربانو چگینی» از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۱

«تصمیم گرفتند ساعت ده و نیم هر روز برای ایشان ساندویچ بخرند. روز اول که ساندویچ را خریدند و به اتاق ایشان بردند، وقتی موضوع را مطرح کردند، آقای رجایی لبخندی زد و گفت: متشکرم بگذارید روی میز و بروید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی رجایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۵۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۶

«من قرار بود بعد از انجام کارهایم برگردم خدمت حاج‌آقا، به محمود ماهی گفتم: اگر دوست دارید بیایید با هم برویم نزد حاج‌آقا و ایشان را ببینید که قبول نکرد و در گوشی به من گفت من اگر با شما بیایم پول برگشت ندارم! ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۹۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۴

برگرفته از کتاب روز‌های بی‌آینه؛
«وقتی می‌آمد سر وقت علی. او را می‌بوسید و پایین و بالا می‌انداخت. هر چه می‌گفتم: حسین غذا سرد می‌شه. می‌گفت: هیچ چی نگو منیژه. بذار یه ساعت با بچه بازی کنم دلم آروم بشه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۵۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۱

«هر جا که بوی اخلاص می‌آمد پیدایش می‌شد. تشکیلات خاصی نبود که برای ما برنامه‌ریزی کند. همین‌طور ناخودآگاه به هم می‌رسیدیم ...» ادامه این خاطره از شهید «سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۲

در قسمتی از کتاب «قرار بی‌قراری تا بهشت» که گزیده‌ای از وصایای شهدای شهرستان‌های استان تهران با موضوع امام زمان (عج) و عاشورا است، در این قسمت وصیت‌نامه شهید «سیدمهدی حسینی‌چراغی» می‌خوانید: «راضی نیستم برای مراسمات من خرج تراشی کنید و برایم گریه و با لباس سیاه بپوشید چون من با عشق و علاقه تمام به جبهه آمده ام و شهادت دریچه آزادی من از دنیاست.»
کد خبر: ۵۳۵۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۸

«یک روز زمستان که برف سنگینی هم آمده بود. از مدرسه که خارج شدم دیدم علی آقا زیر برف و سرما ایستاده در حالی که همه لباس‌ها، سر و صورتش پر از برف است و مثل آدم برفی شده، منتظر است تا من بیایم ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیم‌بر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۸

به کوشش جمعی از مسئولان لشکری و کشوری انجام شد
جمعی از مسئولان لشکری و کشوری با خانواده معظم شهید «فاطمه غیاث‌آبادی فراهانی» در سالروز شهادت این شهید والامقام دیدار و از آنان قدردانی کردند.
کد خبر: ۵۳۵۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۷

آیین رونمایی دو کتاب در حوزه ایثار و شهادت؛ زندگی و مجاهدت شهیدان والامقام حاج «محمدحسن کولیوند و عبدالرزاق علی‌شیری» در آستانه ولادت ثامن الحجج امام رضا (ع) برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۳۵۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۷

«ایشان خیلی خاکی بودند و طلبه‌ها از چهره ایشان پی می‌بردند که یک آدم باشخصیت است، اما رفتار ایشان را که می‌دیدند خیال می‌کردند که یک آدم عادی و خودمانی است تا اینکه می‌فهمیدند حاج‌آقا باریک‌بین است خودشان را جمع می‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آیت‌الله «هادی باریک‌بین» پدر شهید «مرتضی باریک‌بین» و از مبارزان انقلابی است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۵۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۷