غلامعلی رجایی - صفحه 2

غلامعلی رجایی
خاطره ای از غلامعلی رجایی

کرامات شهدا - سرمست عطر حضور

نوید شاهد- خاطره ای از غلامعلی رجایی در مورد شهیدی که در بیداری به دخترش وعده دیدار داده بود.
خاطره ای از دکتر غلامعلی رجایی درباره کرامات شهدا(1)

لبخند زیبای عشق

نوید شاهد- خاطره ای از دکتر غلامعلی رجایی در مورد شهیدی که بعد از شهادت و هنگام تدفین لبخند روی صورتش نقش بست.
غلامعلی رجایی:

آثار برتر «سرخ نگاران» به زبان های دیگر ترجمه شود

غلامعلی رجایی درباره جشنواره «سرخ نگاران» گفت: آثاری که در حوزه ایثار و شهادت معرفی می شوند می توانند به زبان های عربی و انگلیسی ترجمه شود.
بُرشی از کتاب «سیره شهید رجایی» قسمت هفتم/

رجایی؛ آینه سادگی‌ها/سادگی در تردد و رفت‌وآمد

غلامعلی رجایی در کتاب «سیره شهید رجایی» در قالب خاطراتی از زبان اعضای خانواده، همکاران و آشنایان شهید رجایی، به شیوه ساده‌زیستی و منش و شخصیت این دولتمرد شهید پرداخته است.
بُرشی از کتاب «سیره شهید رجایی»، قسمت ششم/

رجایی؛ آیینه سادگی‌ها/ سادگی در زندگی شخصی

غلامعلی رجایی در کتاب «سیره شهید رجایی» در قالب خاطراتی از زبان اعضای خانواده، همکاران و آشنایان شهید رجایی، به شیوه ساده‌زیستی و منش و شخصیت این دولتمرد شهید پرداخته است.
بُرشی از کتاب «سیره شهید رجایی»، قسمت چهارم/

رجایی؛ آینه سادگی‌ها/سادگی در لباس و پوشش

غلامعلی رجایی در کتاب «سیره شهید رجایی» در قالب خاطراتی از زبان اعضای خانواده، همکاران و آشنایان شهید رجایی، به شیوه ساده‌زیستی و منش و شخصیت این دولتمرد شهید پرداخته است.

کرامات شهیدان؛ (135) ما هم داریم راهی میشویم

شهید مهر علی رحیمی در اخلاص و ایمان ، سر و گردنی از همه بچه های بسیج ، بالاتر بود و این را همه بسیجی های مسجد حجه بن الحسن (عج) میدانستند

کرامات شهیدان؛ (134) امشب شمع زندگی بیست و سه ساله ام به خاموشی میگراید

مهدی مثل همه شهدا شیفته شهادت بود و کمال انسان را در رسیدن به پروردگار میدانست. چند روز پیش از شهادت که نوری الهی از چهره اش می تابید به همسنگران خود گفت: ...

کرامات شهیدان؛ (133) عکس های خوبی گرفته ام

دفعه آخر که با سعید دو روزی برای ثبت و ضبط حماسه های رزمندگان از همدان به خرمشهر میرفتیم در طول مسیر به شوخی به من گفت: من می دانم که شربت را میخورم...

کرامات شهیدان؛ (131) من امشب حال دیگری دارم

شب 21 ماه رمضان را که در جبهه بودیم ، به همراه عباس احیا گرفتیم و او برای ما مراسم دعای قرآن بالای سر را انجام داد.

کرامات شهیدان؛ (130) من هم به زودی به نزد تو می آیم

عوضعلی برای شرکت در مراسم تشییع پیکر پاک یکی از دوستانش مرخصی گرفت و به شهر آمد.

کرامات شهیدان؛ (127) من بمیرم خط بماند یادگار

همان شب که به جبهه رفت به خوابم آمد. لبخند میزد و با شادی گفت ....

کرامات شهیدان؛ (126) از مادرش خواست گلویش را ببوسد

محمدعلی ،پدر ، برادران و خواهران خود را در یک سانحه ی رانندگی از دست داده بود و در دنیا فقط مرا داشت و مادرش را...

کرامات شهیدان؛ (125) از خدا برایم شهادت را بخواهید

قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا رو به من کرد و گفت : شنيده ام عروس در مراسم عقدش هر چه از خداوند بخواهد اجابت آن حتمی است ، نگاهش کردم و پرسیدم...

کرامات شهیدان؛ (124) شهید میشوم و پارچه تسلیت مرا در این محل نصب می کنید

آخرین باری که حمید مرخصی گرفت و به منزل آمد، بیشتر در مورد شهادت صحبت میکرد و اینکه ما باید صبر داشته باشیم...

کرامات شهیدان؛ (120) دو روز بیشتر به شهادت من نمانده

محمدرضا شب که به خانه می رسید به قدری خسته بود که نهایت نداشت. بارها به من میگفت: مادر سعی کن یک مقدار به خودت بیشتر فکر کنی و خودت را تزکیه کنی...

کرامات شهیدان؛ (117) من فردا ظهر پیش خدا هستم

همسنگری هایش می گفتند اصغر در روزهای آخر منتهی به شهادتش خیلی عوض شده بود کارهای ما را انجام میداد بجای ما نگهبانی میداد...

لحظه های آسمانی - بخش دوم

کتاب لحظه هاي آسماني نوشته دكتر غلامعلي رجايي از انتشارات نشر شاهد به مساله كرامات و و امور ماورايي كه از جانب شهدا براي انسانهاي زميني مشهود شده پرداخته است. 20 خاطره کوتاه برگرفته از این کتاب با عناوین به احترام مادر، بی خود از خویش، نغمه کوثر، دو نیمه سیب، به طراوت بهار،رویای شهادت و ... را اینجا بخوانید.

کرامات شهیدان؛ (113) روز سي ام برمي گردم

محمدرضا گوشه اتاق ساکت نشسته بود.نگاهش کردم؛ انگار داشت به چیزی فکر م یکرد. رو به من کرد و گفت...

کرامات شهیدان؛ (111)روضه همان ده روز باشد

بعد از کش و قوس های فراوان شهرداری قم خانه پدری ما را تملک کرد. البته چگونه و به چه قیمتی و با چه ظلمی که در حق ما روا داشت، بماند...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه