در خاطرات شهید «احمد آقایی فروشانی» می‌خوانیم که می‌گوید: خود را به کرولالی و آدمی عاجز زدم و این حیله گرفت و دشمن فقط توانست از من حدود چند ساعتی برای حمل مهمات به ماشین‌ها استفاده کند، سپس مرا گذاشتند و رفتند.

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید «احمد آقایی فروشانی» در سال ۱۳۳۵ در خانواده‌ای متوسط و مذهبی به دنیا آمد. در دوران کودکی فردی زرنگ و هوشیار بود.

شهید احمد آقایی با هوشمندی از اسارت بعثی ها گریخت

وی دارای خصوصیات بارزی بود. یکی از این خصائص این بود که همیشه در میان بچه‌هایی که هم سن و سال خودش بودند سعی می‌کرد عدالت را مراعات کند و به آن‌ها نیز سفارش می‌کرد که همیشه عادل باشند و حق را بگویند و از حرف‌های زور و ناراحت کننده بیش از اندازه ناراحت می‌شد. او علاقه به ورزش به خصوص فوتبال داشت و همیشه به دنبال توپ بود و بیشتر سرگرمی‌های او را فوتبال و باشگاه ورزشی تشکیل می‌داد. وی نیز به امانتداری و راستگویی معروف بود بیشتر وقت‌ها که با دوستانش تنها بودند آن‌ها را نیز به پاکی و صداقت دعوت می‌کرد.

وقتی به سنی رسید که دیگر جایش در کوچه و خیابان نبود به زمین فوتبال راه پیدا کرد و بیشتر وقتش را با دوستانش به شهرستان‌ها برای برگزاری مسابقات فوتبال محلی می‌رفت و در زمین فوتبال بود که دوبار دچار سانحه شد. یکبار هردو پایش از ناحیه ران شکست و بار دیگر کتفش، ولی هر دو بار پس از بهبودی دوباره به زمین فوتبال بازگشت. کم کم جهت امرار معاش به جوشکاری روی آورد و در همین شغل بود که دچار برق گرفتگی میشود و نصف کامل بدن او می‌سوزد و باز هم در این موقع است که رحمت خداوند شامل حال ایشان می‌گردد و با همت و ایمانی که سرچشمه آن اعتقاد راسخ به خدا بود بهبودی خود را بدست می‌آورد.


او هر وقت مقداری پول در جیبش جمع می‌شد از دادن مقداری از آن پول به اشخاص فقیر کوتاهی نمیکرد و به مردم بی‌بضاعت کمک می‌کرد. وی قلب رئوفی داشت و بی اندازه مهربان و باگذشت بود. روح او که از همه طرف زجر کشیده بود او را فردی انقلابی و پایبند مذهب قرار داده بود و از همه سقوطهائی که جوانان در سن و سال او گاه و بی گاه کشیده می‌شدند و نیز انحرافاتی که بعضی از جوانان در زمان طاغوت به آن کشیده شده بودند بدور بود و تمام این‌ها ناشی از ایمان قوی او به مذهب اسلام و شیعه بود. اسلام از او فردی ساخته بود که روحش و قلبش مانند اسمش احمد بود.

از سال ۵۷ که انقلاب اسلامی شروع به رشد کرد وی به همراه دیگر برادران محله خود شروع به تبلیغات ضد رژیم و موافق انقلاب و امام کرد و روز‌ها را همانند دیگر جوانان انقلابی در راهپیمائی‌ها و تظاهرات خیابانی می‌گذراند و شب‌ها به پاسداری از خیابان‌ها مشغول بود.

با پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته‌ها احمد نیز جزء اولین کسانی بود که برای حفظ و حراست از انقلاب وارد کمیته شد و در کمیته افتخاری خدمت میکرد تا اینکه پس از مدتی از طرف کمیته مقداری پول به عنوان حقوق به ایشان و دیگر برادران دادند و کم کم زندگی او حالت عادی و بهتری از لحاظ مادی به خود گرفت.

با شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، فعالیت‌های برادر شهیدمان بیشتر شد و چون وی دوره تکاوری را گذرانده بود و نیز از اندام ورزیده‌ای برخوردار بود، به همراه چهار تن دیگر از برادران، یک گروه شناسائی تشکیل داده بودند و روز‌ها و شب‌ها جهت شناسائی مواضع دشمن در نزدیکی دشمن خطر را به جان می‌خریدند.

در یکی از ماموریت‌هایی که ایشان لباس عربی بر تن کرده بودند و به علت عبور از مرداب‌ها و گودال‌های پرآب قیافه ایشان بسیار تغییر می‌کند و هنگامی که برای شناسائی مواضع دشمن به دشمن بسیار نزدیک می‌شود اسیر میگردد و دوستان وی بسیار ناراحت می‌شوند و به خود می‌گویند احمد دیگر بر نمیگردد، ولی پس از هشت نه ساعت احمد باز می‌گردد و هنگامی که جریان را از او سئوال می‌کنند میگوید هنگامی که مرا دستگیر کردند ناگهان فکری به مغزم رسید و آن این بود که خود را به کرولالی و آدمی عاجز بزنم و این حیله گرفت و دشمن فقط توانست از من حدود چند ساعتی برای حمل مهمات به ماشین‌ها استفاده کند سپس مرا گذاشتند و رفتند.

شهید احمد آقایی با هوشمندی از اسارت بعثی ها گریخت

برادر شهیدمان در بسیاری از جبهه‌ها از قبیل خرمشهر و آبادان، سوسنگرد دارخوین و ... شرکت داشت و بالاخره در یکی از روز‌ها که برای بردن برادران به خرمشهر به کمیته می‌آید و در ساعت ۱۰ و نیم روز سه شنبه پانزدهم مهرماه ۱۳۵۹ بوسیله تیر کلاشینکف شهید میشود و به لقاءا... میپوندد و ندای حق را لبیک گفته و مظلومانه جان میسپارد.

انتهای پیام/

خوشحالی مردم از غرش شیربچه‌های حیدر کرار

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده