با شهادتم مدرك دانشگاهم را خداوند به امضا رساند
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید جواد حسین زاده ویرانی، روز چهاردهم فروردین ماه سال 1343، در روستای ویرانی از توابع شهرستان مشهد چشم به جهان گشود. پدرش "محمود حسین زاده ویرانی" فروشنده بود و مادرش "ربابه غلام زاده ویرانی" نام داشت. او تا اول راهنمایی درس خواند و نقاش خودرو بود. ازدواج کرد و از این ازدواج فرخنده صاحب دو فرزند دختر شد.
در دوران دفاع مقدس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سرانجام پس از رشادت های بسیار، در روز ششم مهر ماه 1367 در پاسگاهزید واقع در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت نایل آمد.
اکنون مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع شده است.
شهید جواد حسین زاده خطاب به پدر خود در وصیت نامه اش می نویسد: «پدر جان، اى پدرى كه به من درس معنويت و انسانيت دادى و مرا با ارشادهاى اسلاميت به اين دانشگاه عظيم و با بركت روانه ساختى كه با شهادتم مدرك دانشگاهم را خداوند به امضا رساند، دانشگاهى كه معلمش امام حسين (ع) است كه شهادت را افتخار تمام مسلمانهاى جهان كسب مىكنند.»
در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام را مطالعه می نمایید:
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»
هدف از آمدن به جبهه: يارى كردن اسلام و كوبيدن مشت محكم به دهن مخالفين، دشمنان اسلام و لبيك گفتن به رهبر عزيزمان امام خمينى(قدس سره).
پيام: قدر امام خمينى را بدانيد و پشتيبان ولايت فقيه باشيد و جبههها را خالى نكنيد تا وقتى كه پرچم اسلام در تمام دنيا به اهتزار درآيد.
با سلام و درود بىپايان به منجى عالم بشريت امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمينى و اميد امت و امام، آيت الله منتظرى و ديگر علماء اسلام و درود بر شهيدان گلگون كفن از صدر اسلام تاكنون.
گرچه من با اين همه گناه كه كردهام لياقت فيض عظيم شهادت را ندارم ولى از طرفى لطف و كرم خداوند بالاتر از اين حرفهاست و مأيوس نيستم، انشاء الله كه توبه ما هم مورد قبول خداوند بخشنده و مهربان قرار گيرد و اين بنده حقير را هم جزء شهدا قرار دهد [...] اميد است كه بتوان در اين دانشگاه بزرگ انسانيت واقعا يك مسلمان خوبى شوم. انشاء الله كه خداوند يك صبرى به همسرم و پدر و مادر، برادرم و خويشانم عطا كند.
وصيتم به پدر و مادر و همسر و برادرم اين است كه مرا حلال كنيد و اگر بدى از من ديده از اين حقير ببخشيد. وصيتم اين است كه بچههايم را نوازش كنيد و از آنها به خوبى سرپرستى كنيد؛ به طورى كه هم من و هم خداى من از شما راضى باشد و هم از فرزندانم.
پدر جان، اى پدرى كه به من درس معنويت و انسانيت دادى و مرا با ارشادهاى اسلاميت به اين دانشگاه عظيم و با بركت روانه ساختى كه با شهادتم مدرك دانشگاهم را خداوند به امضا رساند، دانشگاهى كه معلمش امام حسين عليه السلام است كه شهادت را افتخار تمام مسلمانهاى جهان كسب مىكنند.
مادر عزيزم، به خاطر آن همه زحماتى كه برايم كشيدى و بىخوابيهاى شبانه روز را تحمل كردى تا مرا بزرگ كردى از شما تشكر مىكنم و طلب عفو مىكنم.
[...] از طرف من از تمام همسايه و دوستان معذرت خواهى كنيد و بگوئيد كه مرا حلال كنند و مرا با بزرگى و كرم خودشان ببخشند و از طرف من تمام آشنايان بگویيد كه جبههها را خالى نگذارند و به دستورات امام عزيزمان لبيك گويند.
به هر نحوى كه مىتوانيد همسر عزيزم را يارى كنيد همچنين بچههايم را كه ديگر بقيه كارها را به دست شما پدر و مادر بزرگوارم وا مىگذارم .فقط خواهشى كه از شما دارم اينست كه به همسرم و بچههايم تا جايى كه امكان دارد آنها را در مضيقه قرار ندهيد.
[...] براى دفن من خودتان تصميم بگيريد كه صلاحتان است با همسرم هم نظرخواهى كنيد.
و در آخر از شما خانواده عزيزم پدر و مادر و همسر و برادرم تقاضا دارم كه نمازتان را به وقت بخوانيد و از روزه گرفتن امتناع نكنيد. پدر جان، اگر برايتان مقدور بود بر مزارم كه مجلس دعاى ندبه بخوانيد و در دعاهايتان پيروزى كامل اسلام در تمام جهان از امام زمان و خداوند بخواهيد و همچنين فرج آقايمان و مولايمان امام زمان و طول عمر به رهبر كبير انقلابمان.
وصيت ديگر من اينست كه تا جايى كه امكان دارد بر مزارم و به جنازهام گريه نكنيد چونكه با گريه شما خنديدن و مسخره كردن دشمن شروع مىشود و با همين گريه نكردن مشت محكمى به دهن دشمنان اسلام بزنيد. اميدوارم كه بتوانم انتقام خون پسر عمويم را از كافران بگيرم، مرا ببخشد حلالم كنيد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار