رفتن من حکایت بازگرداندن امانت به صاحب باشد

از مؤمنین مردانی هستند که به آنچه با خدایشان عهد نمودند صادقانه عمل کردند و جان شیرین خود را در این راه نثار و گروهی دیگر کسانی هستند که در انتظار شهادت به سر می برند.

پدر گرامی مادر مهربان، مسرورم از اینکه خداوند تبارک و تعالی این توفیق را به من داد که در میدان امتحان الهی زور آزمایی کنم. اکنون کوله بار هجرت بسته ام و خود را برای جهاد اصغر آماده کرده ام و امیدوارم که بتوانم از جهاد اکبر که همان جهاد با نفس است سربلند بیرون آیم. پدرجان، خدا را شکر گزار باش که ثمره وجود و پرورش یافته دست تو در راه خدا خدمت می کند. آیا از اینکه در این دوره پرآشوب که اسلام مورد آماج حملات گرگ های زمانه قرار گرفته، فرزندت را قربانی می کنی خوشحال نیستی؟ مادر جان! می دانم که طاقت شنیدن خبر شهادتم را نداری ولی آیا مصائب زینب (س) را فراموش کرده ای؟ از تو خواهش می کنم که برای رضای خدا و آزادی روحم در فراق من اشک نریزی و چهره ات را شادمان بنمایانی. به گونه ای عمل کن که رفتن من حکایت باز گرداندن امانت به صاحب امانت باشد. به همه شما سفارش می کنم که به یاد روز حساب باشید و به حق دیگران چه سهواً و چه عمداً ستم نکنید که نزد خدا قابل بخشیده شدن نیست و عمرتان را در دنیای بی ارزش هدر ندهید.

اگر از پی شهوت و هوی خواهی رفت

از من خبرت که بی نوا خواهی رفت

والسلام علیکم و رحمت الله     
حسن دمور                   

مهدی تقی آبادی، خبرنگار نوید شاهد در شهرستان فیروزه