شهید عباس لزومی

شهید عباس لزومی

نام پدر: علی رضا
تاریخ تولد: 1339/3/5
تاریخ شهادت: 1359/10/22
محل شهادت: سرپل ذهاب
مشاغل: پاسدار
محل تولد: سمنان - دامغان - دامغان
علت شهادت: ...........
محل دفن: بلوک: نام گلزار:وامرزان شهر:سمنان - دامغان
زندگینامه

شهید عباس لزومی پنجم خردادماه ۱۳۳۹ در روستای وامرزان از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. نام عباس را برایش برگزیدند. شاید هم در ناصیه‌اش خوانده بودند که او در آینده مردی می‌شود با ادب، با اخلاق، باصفا و دلاور مثل علمدار کربلا. پدرش علیرضا مردی بود بسیار متدین؛ اهل علم و شیفته خاندان عصمت و طهارت. عباس در گذر سال‌ها و روزها بزرگ و بزرگ‌تر شد. قد کشید و به مدرسه رفت. پس از دوران ابتدایی برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسه اروندرود و برای گذراندن دوران دبیرستان به هنرستان صنعتی شهرستان دامغان رفت.

سال‌های نوجوانی عباس همزمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران بود. او به همراه برادر بزرگترش به پخش اعلامیه‌های حضرت امام می‌پرداخت. کتاب‌های شهید مطهری و شهید بهشتی را می‌خواند. علاقه وافرش به امام خمینی تحسین برانگیز بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خدمت سربازی رفت. دوران سربازی او، همزمان با شروع جنگ تحمیلی بود. مدتی از دوران خدمت را در سرپل ذهاب و مدتی را هم در پاوه حضور داشت.

شهیدی که در حال وضو به دیدار پروردگارش شتافت

پس از پایان خدمت سربازی، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و همچنان داوطلبانه در جبهه‌ها حضور پیدا می‌کرد. عباس ساده‌زیست و ساده‌پوش بود. نمازهای پدر برایش الگو بود. چشمانی نافذ و کلامی اثرگذار داشت. همیشه به دنبال تحقیق و پرسش؛ لحظه‌ای از راز و نیاز با معبود غافل نبود. در دستی سلاح و در دست دیگرش قرآن بود. قلب عباس تنها به یاد خدا می‌تپید.

بیست و دوم دی‌ماه ۱۳۵۹ ارتفاعات دالاهو مشرف به دشت ذهاب هنگام اذان ظهر در حال وضو گرفتن، غرش خمپاره ۱۲۰ دشمن، بال پروازی شد برای عباس تا از خاک به افلاک پر بکشد و به خیل شهیدان و شاهدان همیشه جاوید میهنش بپیوندد. پیکرش را از طریق پلاک و کارتی که همراهش بود شناسایی کردند. او از جمله اولین شهدای جنگ در شهرستان دامغان بود. پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای وامرزان دامغان به خاک سپرده شد.

وصیت نامه

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید:

شرکت در حماسه شهید، حرکت در موج اوست
من آنطور که باید نتوانستم کمکی به این انقلاب و نهضت اسلامی بکنم لذا با دادن چند قطره بی قابل خون خویش، شاید کمکی به این انقلاب و نهضت اسلامی عزیز و آبیاری کردن درخت اسلام کرده باشم. گریه بر شهيد، شرکت در حماسه او، هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او، حرکت در موج اوست.

با گفتار و عمل‌تان نمایانگر اسلام عزیز باشید

روی قبر که سنگ می‌گذارید کلمه ناکام ننویسید زیرا کامی بهتر از این نمی‌توانم پیدا کنم که در راه هدفم کشته شوم. به همه برسانید که به پاخیزند برای نجات اسلام عزیز و برای یاری امام خمینی. با رفتارتان، با کردارتان، با بیان‌تان، با عمل و برخوردتان در هرجا نمایانگر اسلام عزیز باشید؛ زیرا آنچه مطرح است اسلام عزیز است نه من، تو و شخص.

خاطره

این خاطره به نقل از برادر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

فعلاً خاک همدم ماست!
در خانه حرف از خواستگاری برای عباس بود. همه می‌دانستیم ممکن است مخالفت کند اما با این حال هر وقت صحبت از خواستگاری‌اش می‌شد، همه خوشحال و خندان می‌شدیم. شخصی را هم در نظر گرفته بودیم. من موضوع را با عباس در میان گذاشتم. گفت: «تا زمانی که جنگه من ازدواج نمی کنم! فعلاً خاک همدم ماست!»

چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه