محمد علی بیات

محمد علی بیات

مرد حسابی، دارم غرق می شوم!

فقط شایعه بود. اما ترس مثل سرمای آب، توی جانم نشسته بود. توی مرز سکته بودیم. فکرش را بکنید با تن داغ و پوشش کامل نظامی یکهو پرتتان کنند توی آب یخ. شوکه شده بودیم. شاید چند لحظه ای هم بیهوش. وقتی به خودم آمدم، همه توی آب گل آلود دست و پا می زدیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه