من مي روم تا قطره اي ناچيز به سيل بنيان کن ظالم و ظلمت اضافه کنم اما مي روم تا در درياي مرگ شنا کنم و به ساحل حق برسم و به شما بگويم اگر در کربلا نبودم که حسين را ياري کنم اکنون در کربلاي ايران به ياري فرزند با وفاي حسين خميني کبير مي شتابم ،
شهادت عبارت است از پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هشيارى و آزادى و آشنايى با ماهيت حيات كه از ديدگاه معمولى عقل و خرد در متن طبيعت مطلوب مطلق مى باشد در راه وصول به هدفى كه والاتر از حيات طبيعى است.
شهيد دانش آموز "حسن پژمان" در وصیت خود می نویسد: «اگر شهيد شدم که همنشين حسين(ع) و ائمه اطهار(ع) می باشم و هر چقدر بکشيم از کفار باز هم برای نجات اسلام و ناموس بوده باز هم به گفته امام امت بهشتي هستيم.»
مادرم؛ انسانها هم مانند پر هستند بر روي امواج ، ناخالصي هايي چون ريا و شرک انسان را از مقصد باز مي دارد و هميشه در لجن زار زندگي نگه ميدارد و از اين آب دنيا بخورد آنها مي دهد تا تشنه تر شوند و از عالم در بسته برون نيايند.
امروز ملائکه الله بر شما افتخار می کند ای جانبازان اسلام اي پشتيبانان قرآن اي دلاوران امروز چشم اميد مستضعفان جهان به شماست امروز درخت پر بار اسلام احتياج به آبياري دارد آبياري گلگون ،امروز با خون ما و شما اسلام احياء مي شود.
ما مي خواهيم راه کربلا را براي شما باز کنيم مگر نه شما بوديد که در عاشورا براي حسين سينه مي زديد پس حالا وقت آن رسيده است که حسين را از نزديک به همت فرزندان خود زيارت کنيد.
خدايا ، های و هوی بهشت را می بينم ، چه غوغايی ، حسين به پيشواز يارانش آمده ، چه صحنه اي فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهيم ، همراهان موسي ، همدستان عيسي ، هم کيشان محمد ، همسنگران علي ، همفکران حسين ، همگامان خميني از سنگر کربلا آمده اند ، چه شکوهي .