روایتی خواندنی از همرزم شهید «جلیل ابوالقاسمی» منتشر شد؛
فرمانده با شنیدن پیام نگاهی به سربازانش می اندازد و نگاهی دیگر به دشت های اطراف، صخره ها، تپه ها و حتی درخت ها و در یک لحظه تصمیم خود را می گیرد. در ظرف چند ثانیه دست در کمر بلندترین درخت می اندازد و در حالی که اسلحه ای بر دوش و نوار فشنگ بر خود بسته از درخت بالا می رود و لابه لای برگهای انبوه آن کمین می کند.