تقي آستاني اميري - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: حاجي به بچه ها گفت: اميري براستي كه به من دلبسته است. در اينجا كه با من شوخي مي كرد. من هم به او دلبسته ام. هر جا مي روم او هم هست، فاو رفتم او هم آمد، به اسكله اهواز رفتم و او چند شبانه روز آنجا گرسنه بود؛ تا اينكه من پيشش رفتم.