نوید شاهد - «نزدیکیهای سال تحویل بود. سفره هفتسین را انداخته بودیم، همه دور هم بودیم، فقط عبدالله نبود و احساس میکردم سفره هفت سینمان یه چیزی کم دارد، هاج و واج بودم که خبر شهادتش را آوردند. انگار سفره هفت سینمان کامل شده بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید " عبدالله ملکی " از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.