فرهنگی اجتماعی
سالها همان قاب عکس پدر را در آغوش می گرفت و زندگی می کرد. هرچند پدر همیشه در رؤیاهایش زنده بود و با او حرف می زد و حالا او فکر میکند خیلی بیشتر از کسانی که حضور جسمانی پدر را درک کردهاند، پدرش را میشناسد اما رنج بی خبری و انتظار همه روزهای کودکی و جوانیاش را پر کرده است.