کتاب انفجار دژ

کتاب انفجار دژ
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:

ماجرای انفجار یک پل/ ناگهان ورق برگشت!

نوید شاهد- تعدادي از بچه ها دنبال عراقي ها مي دويدند. همه چيز حكايت از پيروزي داشت. اما ناگهان ورق برگشت.يك هلي كوپتر عراقي در آسمان ظاهر شد. منطقه را حسابي بررسي كرد و كمي بعد گلوله ها يكي پس از ديگري به سوي مان آمد.
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:

مين و گناه

شهید محمود میرزایی گفت: مين ها مثل گناهان آدم هستند، يکي يکي جمع مي شوند. زياد مي شوند.» آن روز، در همان ميدان بر اثر انفجار مين والمري تکه تکه شد.
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:

عراقي ها ما را دور زده اند !

شيرازي را مطلع كردم، دوربين را گرفت و به خط نگاه کرد. با عجله طناب را انداخت و گفت: «فرار كن.. عراقي ها ما را دور زده اند.» كلاف طناب همانجا ماند و پا به فرار گذاشتيم.

خنثی کردن مین در وقت اضافه!

شهید حميد رضا جعفرزاده همانطور که روي زمين دراز کشيده بود، يکي از مين ها را خنثي مي کرد. با تعجب گفتم: « چه وقت مين خنثي کردن است؟!» آهسته گفت : « فعلا کار ديگري نمي توانيم بکنيم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه