سند افتخار - صفحه 4

سند افتخار
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

پسرم جبهه را بیشتر از هر چیزی دوست داشت

مادر شهید والامقام «اسفندیار نوروزی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم علاقه زیادی به جبهه داشت. تا قبل از سن سربازی به زور او را نگهداشتم که جبهه نرود ولی وقتی به سن سربازی رسید سریعا به جبهه رفت.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

از پیکر پسرم فقط جمجمه‌اش برگشت

مادر شهید والامقام «امیرحسین جمشیدی» می‌گوید: پسرم هیکل رشیدی و قد بلندی داشت که به جبهه رفت. بعد از هفت سال که پیکرش برگشت، فقط جمجمه‌اش در تابوت بود و اثری از آن هیکل رشید نبود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

مادر، از شهادت من خوشحال باش!

مادر شهید والامقام «جواد جمشیدی» می‌گوید: پسرم خیلی بااخلاق و بامحبت بود. به همه دوستان و فامیل محبت می‌کرد و به آنها سر می‌زد. همیشه به من می گفت: مادر از من راضی باش و اگر من شهید شدم، خوشحال باش چون باعث افتخار شما هستم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

تشییع پیکر پسرم باعث افتخارم بود

پدر شهید والامقام «احیاء طالبوند» در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: زمانی که پسرم شهید شد، در تشییع پیکرش بیش از هزار نفر شرکت کردند. تمام آن مردم برای ادای احترام به فرزندم آمده بودند که این موضوع باعث افتخار من شد و افتخار کردم که چنین فرزندی دارم.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم باعث شد از کما به زندگی برگردم

مادر شهید والامقام «ایرج عیدی نژاد» می گوید: شبی به کما رفتم و دیدم که به آن دنیا رفتم و مرا به بهشت بردند. به مامورین آنجا گفتم به خاطر پسرم بگذارید من برگردم. آنها قبول کردند و گفتند: برو ولی اینجا جایگاه توست.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم دو بار شناسنامه‌اش را کوچک کرد تا به جبهه رفت

پدر شهید والامقام «موسی گودرزی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم سنش کم بود و بسیج او را برای اعزام به جبهه نمی‌پذیرفت. مجبور شد دو بار شناسنامه‌اش را کوچک کند که سنش برای رفتن به جبهه مناسب باشد.
همزمان با سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی

« سند افتخار » 500شهید استان گیلان رونمایی شد

همزمان با سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گیلان با همکاری صدا سیما از خاطرات شفاهی 500شهید استان خود رونمایی کرد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم تازه داماد بود که شهید شد

مادر شهید «رضا معظمی گودرزی» می گوید: پسرم بیست و سه ماه در مرز ارومیه خدمت کرد. مرخصی آخر برای او نامزد کردیم و تمام بساط عروسیش را آماده کرده بودیم که مرخصی بعدی عروسی او را برگزار کنیم ولیکن پسرم رفت و برای امنیت مردم به شهادت رسید.
معاون فرهنگی و آموزشی:

کار برای ایثار و شهادت، باید همراه با باور باشد

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید لرستان گفت: کسانی که در بحث ایثار و شهادت فعالیت می کنند باید به کار خود باور داشته باشند. چرا که باور قلبی به انجام یک کار موجب تأثیرگذاری آن بر عموم مردم می‌شود.

ثبت و ضبط تاریخ شفاهی، لازمه مقابله با جنگ ترکیبی دشمن است

مدیرکل بنیاد شهید لرستان گفت: امروز میدان، میدان جنگ است و برای مقابله با توطئه های دشمن در این جنگ ترکیبی باید تاریخ شفاهی خانواده شهدا ثبت و ضبط و منتشر شود.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم وام می‌گرفت و به نیازمندان می‌‌بخشید

مادر شهید «احمد نوری» می‌گوید: پسرم خیلی به نیازمندان کمک می‌کرد. اگر از محل کارش وسیله‌ای یا وامی به او می‌دادند، تمام آن را خرج مستمندان می‌کرد. هیچگاه چیزی را برای خودش نگه نمی‌داشت.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

وصیت پسرم بود که لباس سیاه نپوشم

مادر شهید «داود صارمی» می گوید: پسرم قبل از شهادتش گفت: زمانی که کسی فوت می‌کند لباس سیاه نپوش و بر مزارش شیون نکنید. بعد از شهادتش تا الان نه لباس سیاه پوشیدم و نه بر مزارش شیون کردم.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

زمان شهادت پسرم، خواب شهادتش را دیدم

مادر شهید «علی محمد صفایی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: روزی که پسرم به شهادت رسید من خواب بودم و در خواب دیدم که تانک عراقی به من حمله کرده است، هراسان از خواب پریدم و احساس کردم اتفاقی برای فرزندم افتاده است. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

خوشحالم که پسرم در راه خدا شهید شد

پدر شهید والامقام «حسینعلی فهامی» می‌گوید: پسرم کمک حال مردم بود. با وجود سن کم چند سال در جبهه جنگید و بعد از شهادت، هشت سال مفقودالاثر ماند. من خوشحالم که فرزندم در راه خدا به شهادت رسیده است.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

نماز فرزندم هیچگاه ترک نمی‌شد

همسر شهید «بخشعلی محمدی پور» و مادر شهید «مصطفی محمدی پور» در بیان خاطراتی از فرزند شهیدش می گوید: همسر و پسرم مقید به نماز اول وقت بودند، حتی زمانی که مجروح می‌شدند و توانایی حرکت نداشتند نماز آنها ترک نمی‌شد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

فیلم/ من از پسرم راضی هستم

پدر شهید «خسرو کاکاوند» می گوید: پسر من به هیچ کس ظلم نمی کرد، بدی از او ندیدم و از پسرم راضی هستم. از خدا می خواهم دستش را از دست حضرت فاطمه «س» جدا نکند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فیلم/بعد از شهادتش فهمیدم به جبهه رفته است

مادر شهید «هوشنگ گراوند» می گوید: پسرم وقتی به مدرسه می رفت بدون اینکه به ما بگوید به جبهه رفت. بعد از اینکه به شهادت رسید و خبر شهادتش را به ما دادند من تازه متوجه شدم که پسرم به جبهه رفته است.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فیلم/ پسرم با سن کم سه بار به جبهه رفت

پدر شهید «نعمت اله براتی» می گوید: پسرم سنش کم بود به طوری که بسیج او را برای رفتن به جبهه ثبت نام نمی کرد. تا اینکه خودم به بسیج رفتم و رضایت دادم که او به جبهه برود. تا زمان شهادت سه بار به جبهه رفت.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فیلم/ پسرم کمک حال نیازمندان بود

مادر شهید «مراد مددی‌راد» می گوید: پسرم همیشه کمک حال نیازمندان بود. اگر پولی من یا پدرش به او می دادیم آن را خرج نیازمندان می کرد. حتی بچه های محل به او عادت کرده بودند چون همیشه به آنها خوراکی هدیه می داد.

پسرم شرمنده‌ام که برایت زن نگرفتم

مادر شهید «قدرت اله لطفی» با اشاره به اینکه یاد و خاطره تمام احوالات فرزندم از زمانی که خدا او را به ما داد تا دوران کودکی، تا زمان اعزام به جبهه را به خاطر دارم و هرگز از یادم نرفته است، خطاب به فرزند شهیدش، گفت: مادر قدرت‌جان؛ گفتی وقتی برگشتم برایم نامزدی کنید، شرمنده‌ام که برایت زن نگرفتم عزیزم ببخش به قربانت شوم.
طراحی و تولید: ایران سامانه