شهید اکبر چهار سوقی امین

شهید اکبر چهار سوقی امین
سالروز شهادت شهید

خاطرات زیبا از شهيد اكبر چهار سوقي امين/ بارگشت از سفر

وقتي اكبر شهيد شد خوابي ديدم كه ايشان را در كنار حوض آبي ديدم، كه وارد آب شد و دست و پا مي زد و از من كمك مي خواست و من دست او را گرفتم و با او وارد باغي شدم كه از هر طرف آن آب سرازير مي شد. قصرهاي زيبايي در آن اطراف بود وقتي خواب را تعبير كرديم متوجه شدم كه به خاطر بي تابي و اشك هاي كه من هر روزه مي ريزم پسرم نگران است و از اين پريشاني من ناراحت است ايشان آخرين عملياتي كه داشتند عكس گرفتند و به دوستانش مي گفت وقتي من شهيد شدم. اين عكس را بر سر مزار من بگذاريد كه ما هم همين كار را براي او انجام داديم.
طراحی و تولید: ایران سامانه