همسر شهید «محمدتقی همتی» نقل میکند: «در بیمارستان چند ساعت پیش او بودم. گفتم: حالا که مسئولیت بچهها رو به عهده من گذاشتی، قول بده اون دنیا شفاعت من و بچهها رو بکنی.»
مادر شهید «محمدتقی همتی» نقل میکند: «در خواب دو نفر را دیدم که شیرینی آوردند. پرسیدند: رضایت داری پسرت رو ببریم؟ گفتم: رضایت؟ صبح فردا محمدتقی شهید شد.»
شهید «محمدتقی همتی» در وصیتنامهاش مینویسد: «ای فرهنگیان و دانشآموزان! با ریخته شدن هر قطره از خون شهدا، مسئولیتتان در سنگر تعلیم و تعلّم چند برابر میشود.»
برادر شهید «محمدتقی همتی» نقل میکند: «شنیدم که سربازها از پادگان فرار میکنند. گفتم: داداش! نکنه از سربازی فرار کردی، اعدامت کنن! گفت: هیچچیز برام مهم نیست. مهم اینه که به فرمان امام(ره) گوش کردم.»