خاطرات شهید شحنه

خاطرات شهید شحنه
قسمت دوم خاطرات شهید «مجید شحنه»

عاشق امام زمان شدم، می‌تونی مرا به مولا برسونی؟

مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: مادرجان! این‌جور که معلومه عشق بدجوری افتاده به دلت و ول کُنت هم نیست، بگو کیه تا برم جلو! اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: عاشق امام زمان شدم. چطوری می‌خوای من رو به مولا برسونی؟»
طراحی و تولید: ایران سامانه