خاطرات شهید داود ملکی محمدپور

خاطرات شهید داود ملکی محمدپور

جای لباس‌های خونینش را در خواب نشانم داد

مادر شهید «داود ملکی‌محمدپور» نقل می‌کند: «بهم گفت: مامان! چرا سراغ ساکم نمی‌ری؟ گفتم: ساک؟ کدوم ساکت رو می‌گی؟ گفت: همونی که بالای حمومه. از خواب که بلند شدم سراغ ساکش رفتم. همان‌جایی که گفته بود، پیدایش کردم. لباس‌هایش توی آن بود، همه خونی بودند و پاره.»
طراحی و تولید: ایران سامانه