قسمت ششم روزهای رختشورخانه؛
«همهمهای بلند شد. هر کس دلداریاش میداد، اما آن همه بیقراری پایان نداشت. با دیدن آن نشانهها فهمیده بود پسرش به شهادت رسیده است. قیامتی به پا شد. این تصویر که مادری میان آن همه لباس رزمنده، لباس خونآلود و ترکشخوردۀ پسر خودش را به دست بگیرد، برایمان سخت جگرسوز بود...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.