کفش های سرگردان

کفش های سرگردان
معرفی کتاب:

" کفش های سرگردان " خاطرات خودنگاشت یک زن پرستار آبادانی

نویسنده در سی‏ ام شهریور ماه 1359، در روزهای پایانی مرخصی ‏زایمان، به آبادان می‏ رود تا دو فرزند خردسالش را به پدر و مادر خود بسپارد. در همان هنگام، با شروع جنگ و حمله عراق به خرمشهر و آبادان، راوی به همراه پدر و مادرش و بچه‏ ها مجبور می ‏شوند خانه‏ پدری را ترک کرده و به منزل یکی از اقوام خود در بهبهان بروند. پس‏ از پایان مرخصی به محل کار خود بازمی ‏گردد.

چشمهایم را با خدا معامله کردم

تمام تخت ها پُر بود از مجروحانی که به تازگی جراحی شده بودند...
طراحی و تولید: ایران سامانه