روایت جبهه ها

روایت جبهه ها
مادرم برای مجروحیتم دلداری‌ام می‌داد
خاطرات جانباز دفاع مقدس:

مادرم برای مجروحیتم دلداری‌ام می‌داد

سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان مجروح شدم، وقتی مرا به بیمارستان برای مداوا بردند به دلیل مسافت طولانی که با شهر خود داشتم، مادرم برای صحبت با من، با بیمارستان تماس گرفت. منتظر شنیدن صدای غمگین و گریان او بودم، اما یکباره همه چیز تغییر کرد... برای شنیدین خاطرات این جانباز عزیز در ادامه خبر کلیپ را ببینید.
طراحی و تولید: ایران سامانه