از آزاده و جانباز شهید «شهاب رضایی مفرد» روایت شده است: «برادرم وهاب هم در همین منطقه به صورت بسیجی در حال خدمت سربازیاش بود. برای او هم پیغام فرستادم تا نزد ما بیاید. وهاب تا ظهر خودش را به ما رساند. او گفت: عبدالرضا هم به جنوب اعزام شده است. با این اوصاف 5 برادر همزمان در جبهه بودیم.»