شهید بهمن امیری - صفحه 2

شهید بهمن امیری
خاطره ای از شهید بهمن امیری قسمت «11»

خواب دیدم، آرزویم محقق می‌شود

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « شب خواب ديدم و آرزویی که داشتم در آخر محقق می‌شود. يک کسی اين نويد را به من داد که به نظرم چهره بشاش و نورانی داشت...» متن کامل قسمت یازدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«10»

در انتظار صدای زنگ تلفن

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت 12:10 دقيقه است و داخل سنگر تک و تنها نشسته‌ام و گوش به زنگ تلفن می باشم تا جواب دهم و در هر لحظه فکری در ذهنم خطور می‌کند چون اين شب‌ها به خاطر ظلمات شبانه گروه‌های گشتی...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«9»

احساساتی که نمی توان به قلم آورد

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به نام آنکه فکرت آموخت و اکنون در روز 20 بهمن ماه 1362 روزی که بارهای قلبم برداشته شد و روزی که احساس سبکی می‌کنم و از بس در قلبم خوشحالم نمی‌دانم چطور احساساتم را روی کاغذ بياورم...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«8»

ديوار کاه‌گلی روستا خاطراتی در خود نهفته دارد

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت 10 دو دقيقه کم می باشد و تمام روستا را سکوت فرا گرفته است. دوست دارم خاطره ای را روی کاغذ بياورم هر چند که ادبياتم قوی نيست و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری«7»

سکوتی عجیب مدرسه را فراگرفته بود

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خاطره‌ای از روز وداع روز تعطيلی دبيرستان روز 27 خرداد سال 1362 روزی که بهترين ياران از هم جدا می‌شوند. روزی که بهترين خاطره ها زنده می‌شود. روزی که ناراحتی در تمام چهره‌ها نمايان است و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«6»

شهید علی‌‌پور مردانه جنگید

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «علی‌‌پور مرد با تقوی، مرد عمل، مرد ايثارگر و حماسه آفرين بود که با عزمی راسخ و ايمانی آهنين و با غيرت مردانه‌اش پای به جبهه حق بر عليه باطل نور بر عليه ظلمت گذاشت و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«5»

جهادگران، دشت ها را به گلستان تبدیل کرده‌اند

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «الآن يک سال است که دشت عباس از دست مزدوران بعثی آزاد شده است و ما الآن شاهد دشتی سرسبز که حاکی از تلاش‌های شبانه‌روزی ارگان انقلابی جهاد می‌باشد و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری«4»

سلاح ایمان بُرنده ترین ابزار

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «تانک‌هایی که در اينجا نابود شده بود نشانه اين بوده است که صداميان تا دندان مسلح بوده اند و اين کران و لالان غافل از اينکه سلاح ايمان از همه سلاح‌ها برنده‌تر است...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«3»

عملیات محرم و ماه پيروزی خون بر شمشير

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «از عين خوش تا پل کرخه که همه را فداکاری و رشادت‌های عاشقان الله بود تانک سوخته‌های زيادی به چشم می‌خورد اين نشانه اين بود که ...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره ای از شهید بهمن امیری«2»

نسیم بهار آزادی

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از اينکه يک کيلومتری از مقر تيپ فاطمه زهرا با يک نفر از دوستان پياده‌روی کرديم به کنار شهر رسيديم و خرابی‌های شهر به چشم می‌خورد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری«1»

فرزندان غیور سرزمینم در آغوش خاک موسيان

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «موسيانی که خون سرخ و گرم مبارزانی که از اسلام دفاع می‌کردند و فقط هدفشان نجات اسلام و آن مسلمين محروم و ستم کشيده و ديگر خلق‌های در بند استعمارگر و ظالمان است و تنها...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

با صبوری خود چشم دشمنان را کور کنید

نوید شاهد - در قسمتی از وصیت نامه شهید «بهمن امیری» آمده است: «با صبر و تحمل انقلابی و اسلامی تان چشم دشمنان را کور کنید. من جان ناقابل خود را هدیه امام خود می کنم».
طراحی و تولید: ایران سامانه